فن فیک چیبی کوچولوی من پارت ۳
بالاخره پارت دادم برید لذت ببریدಡ ͜ ʖ ಡ
.
وقتی در یخچال رو باز کردم با چیزی ک دیدم خیلی خیلی شوکه شدم...
و بلند داد زدم.
من:مـــــــایـــــــــکـــــــی(با داد و یکم طولانی این رو تصور کنید)
مایکی روی طبقه سوم یخچال نشسته بود داشت دورایاکی ها رو یکی یکی میلومبوند. ک سرش رو سمت من برکشتوند و ی لبخند گوگولی زد و گفت:
مایکی: دلام صب بقیر دولایاکی منن
من:وای خودای من مایکی چیبی شده خوودای من چقدر کاوایی شدهههه.
وقتی اینو گفتم یهو دیدم چهره مایکی از خندون کاوایی تبدیل ب ی چهره بغض دار کاوایی شد و یهو اشکاش سرازیر شد.
با اون شهره کیوتش بهم خیره شده بود و همین جوری اشک میریخت ک بالاخره زبون باز کرد و گفت:
مایکی: دولایاکی من ،من دیده نمیتونم بلات گلدری تونم. ت میقای منو اذیت تونی؟ آرع چون کوشولو شدم؟
نزدیک بود از خیلی خیلی کاوایی بودنش خون مماغ بشم ک:بغلم کرد و گفت:
مایکی:تو لو قودا منو اذیت نتون من دوست دالم
منم ک این شدت کاوایی بودنش خون دماغ شده بودم دیگه نتونستم تحملش کنم و مایکی رو برداشتم و بوسش کردم همینجوری کل صورتش رو بوس میکردم.
وقتی بوس کردنم تموم شد مایکی گریان کاوایی تبدیل ب مایکی گوجهای کاوایی صورتش رو ب سمت مخالفم برگردوند و با ته ته پته و دستپاچگی شروع کرد غر زدن:
مایکی: عههه بسه دیده...ت...تمومم کردی انقدر...ب..ب..بوسم کردی...الان...الان...بوی تُف گرفتم.( ̄ヘ ̄;)
منم از این حرفه گوگولیش خندم گرفت و زدم زیر خنده.
وقتی خندیدم مایکی بیشتر خجالت کشید ک باعث شد بیشتر از قبل کاوایی و گوگولی بشه.(نویسنده از شدت کاوایی بودن مایکی غش کرده و روحش درحال تایپ کردنهಥ‿ಥ)
.
اینم از پایان این پارت:)
فک کنم کم شد بازم گومن طول کشید چون اینترنتم تموم شده تهش هست:)༎ຶ‿༎ຶಥ‿ಥ
.
وقتی در یخچال رو باز کردم با چیزی ک دیدم خیلی خیلی شوکه شدم...
و بلند داد زدم.
من:مـــــــایـــــــــکـــــــی(با داد و یکم طولانی این رو تصور کنید)
مایکی روی طبقه سوم یخچال نشسته بود داشت دورایاکی ها رو یکی یکی میلومبوند. ک سرش رو سمت من برکشتوند و ی لبخند گوگولی زد و گفت:
مایکی: دلام صب بقیر دولایاکی منن
من:وای خودای من مایکی چیبی شده خوودای من چقدر کاوایی شدهههه.
وقتی اینو گفتم یهو دیدم چهره مایکی از خندون کاوایی تبدیل ب ی چهره بغض دار کاوایی شد و یهو اشکاش سرازیر شد.
با اون شهره کیوتش بهم خیره شده بود و همین جوری اشک میریخت ک بالاخره زبون باز کرد و گفت:
مایکی: دولایاکی من ،من دیده نمیتونم بلات گلدری تونم. ت میقای منو اذیت تونی؟ آرع چون کوشولو شدم؟
نزدیک بود از خیلی خیلی کاوایی بودنش خون مماغ بشم ک:بغلم کرد و گفت:
مایکی:تو لو قودا منو اذیت نتون من دوست دالم
منم ک این شدت کاوایی بودنش خون دماغ شده بودم دیگه نتونستم تحملش کنم و مایکی رو برداشتم و بوسش کردم همینجوری کل صورتش رو بوس میکردم.
وقتی بوس کردنم تموم شد مایکی گریان کاوایی تبدیل ب مایکی گوجهای کاوایی صورتش رو ب سمت مخالفم برگردوند و با ته ته پته و دستپاچگی شروع کرد غر زدن:
مایکی: عههه بسه دیده...ت...تمومم کردی انقدر...ب..ب..بوسم کردی...الان...الان...بوی تُف گرفتم.( ̄ヘ ̄;)
منم از این حرفه گوگولیش خندم گرفت و زدم زیر خنده.
وقتی خندیدم مایکی بیشتر خجالت کشید ک باعث شد بیشتر از قبل کاوایی و گوگولی بشه.(نویسنده از شدت کاوایی بودن مایکی غش کرده و روحش درحال تایپ کردنهಥ‿ಥ)
.
اینم از پایان این پارت:)
فک کنم کم شد بازم گومن طول کشید چون اینترنتم تموم شده تهش هست:)༎ຶ‿༎ຶಥ‿ಥ
۶.۵k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.