ازدواج اجباری p ۳
فردا صبح
جیمین ویو💖
از خواب بیدار شدم دیدم یه چیزی روی تختمه اون یه نامه از طرف ملیسا بود که توش نوشته بود:{اقای پارک جیمین، جیمین شی من از شما خوشم اومده و عاشقتون شدم میشه برای اولین بار امشب پیشتون بخوابم حرف های عاشقانه بزنیم همو بغل کنیم و......... من خیلی دوستتون دارم.
از طرف (ملیسا) }
من با این حرف ملیسا خیلی خوشحال شدم انقدر خوشحال شدم که باورم نمیشد رفتم و یه اب به صورتم زدم و لباس پوشیدم تا با ملیسا بریم بیرون رفتن و در اتاقش رو زدم
جیمین:میتونم بیام تو
ملیسا:بله بفرمایید
جیمین:اممممممم میشه یه درخواستی ازت داشته باشم
ملیسا:اره بگو
جیمین:میشه رل بزنیم و الانم بریم بیرون
ملیسا:فکر کنم نامم رو خونده(زیر لبش)
جیمین:اممممم ملیسا
ملیسا:ببخشید حواسم نبود
راستی مگه نامم رو خوندی
جیمین:اره چرا باید نامه ی عشقم رو نخونم
ملیسا با این حرف جیمین دوباره لپاش قرمز شد
جیمین:چرا باید با حرف من خجالت بکشی ما میتونیم حرف های عاشقانه بزنیم به هم
ملیسا:من برای خجالت کشیدنم لپام قرمز نشده برای این لپام قرمز میشه که دلم میخواد لبات رو بچشم
جیمین:خوب میتونی بچشی
ملیسا میپره بغل جیمین و لباش رو میبوسه
بعد از چند مین ملیسا از جیمین جدا میشه و میرن با هم بیرون برای خرید عروسی چون ۲روز مونده بود به عروسی
ادامه دارد........
اسکی ممنوع❌
جیمین ویو💖
از خواب بیدار شدم دیدم یه چیزی روی تختمه اون یه نامه از طرف ملیسا بود که توش نوشته بود:{اقای پارک جیمین، جیمین شی من از شما خوشم اومده و عاشقتون شدم میشه برای اولین بار امشب پیشتون بخوابم حرف های عاشقانه بزنیم همو بغل کنیم و......... من خیلی دوستتون دارم.
از طرف (ملیسا) }
من با این حرف ملیسا خیلی خوشحال شدم انقدر خوشحال شدم که باورم نمیشد رفتم و یه اب به صورتم زدم و لباس پوشیدم تا با ملیسا بریم بیرون رفتن و در اتاقش رو زدم
جیمین:میتونم بیام تو
ملیسا:بله بفرمایید
جیمین:اممممممم میشه یه درخواستی ازت داشته باشم
ملیسا:اره بگو
جیمین:میشه رل بزنیم و الانم بریم بیرون
ملیسا:فکر کنم نامم رو خونده(زیر لبش)
جیمین:اممممم ملیسا
ملیسا:ببخشید حواسم نبود
راستی مگه نامم رو خوندی
جیمین:اره چرا باید نامه ی عشقم رو نخونم
ملیسا با این حرف جیمین دوباره لپاش قرمز شد
جیمین:چرا باید با حرف من خجالت بکشی ما میتونیم حرف های عاشقانه بزنیم به هم
ملیسا:من برای خجالت کشیدنم لپام قرمز نشده برای این لپام قرمز میشه که دلم میخواد لبات رو بچشم
جیمین:خوب میتونی بچشی
ملیسا میپره بغل جیمین و لباش رو میبوسه
بعد از چند مین ملیسا از جیمین جدا میشه و میرن با هم بیرون برای خرید عروسی چون ۲روز مونده بود به عروسی
ادامه دارد........
اسکی ممنوع❌
۸.۰k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.