«عشق نافرجام من»
«پارت ۶۴»
(یونا ویو)
اون لحظه فقط میخواستم ها جونگ رو خفه کنم اما متاسفانه دوربرم آدم زیاد بود اگه نبود حتما کارشو میساختم عوضی کثافتتتتت میبینه حالم خوش نیس بعد میگه امروز اضافه کاری کنین هوفففففففف نه اصلا چه دلیلی داره که من فردا باهاش برم جلسههههه مکه نوکرشم من فقط یه منشی سادم اصن انصاف نیست اینکارو با من بکنههههه😭😭😭سو استفاده گر بیشعور
هیچوقت بخاطر این کارش نمیبخشم😭😭😭
+:ساعت شش بود آقای گو کارشو تموم کرده بود و میخواست بره که از در صدای فریاد زدن یه مرد اومد همه تعجب کرده بودند یونا تو اتاق ها جونگ بود
؟ :یااااااا یونااااااااااا هر کجایی بیا بیرونننننننننننننننننن
آقای گو:فک کنم مسته
خانم جانگ:با یونا چیکار داره؟؟؟
+:یونا اومد بیرون
؟ :خب حالا دلیلشو بگو
یونا:یا ابلفض جونگ سوک اینجا چیکار میکنی😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳(تو مغزش)
جونگ سوک:تو میدونستی عاشقتم
یونا:صداتو بیار پایین اینجا شرکته خیابون نیس بیا بریم پایین حرف بزنیم
جونگ سوک :دیگه نمیتونی منو گول بزنی فک میکنی
باور میکنممممممممم
یونا:خانم جانگ میشه زنگ بزنیم به حراست
خانم جانگ:ب... له
آرا:اون وو فک کنم این مرده رل سابقه منشی پارکه🤨
اون وو:آره منم همین فکرو میکنم تازه بهم زدن.
جونگ سوک:زودباش بگو کیو دوس دارییییی کدوم خری بهتر از منه کی بیشتر از من عاشقتهههههه
یونا:یا خدا جواب اینو چی بدمم(تو مغزش)
+:تو همین لحظه بود که ها جونگ از اتاق خارج شد
ها جونگ:آقای محترم اینجا شرکته لطفا صداتونو بیارید پایین
جونگ سوک:هر وقت منشی عزیزتون جوابمو دادن صدامو پایین نمیارم کلا از اینجا گم میشم میرم بیرون.
یونا:به تو ربطی نداره ما حتی رابطه واقعی هم نداشتیم که...
یه لحظه حس کردم یکی دستمو گرفته
ها جونگ:من دوسش دارم
یونا:😳😳😳😳توهمه(تو مغزش)
جونگ سوک:چی؟
ها جونگ:من یونا رو دوس دارم ما همدیگرو دوس داریم ما باهم قرار میزاریم...
یونا:یا خدا اینارو از کجا در آورددد(تو مغزش)
اون لحظه فقط میتونستم به ها جونگ زل بزنم و ببینم دقیقا داره چه گوهی میخوره...
ایا میدانید برای این پارت چقد فسفر سوزوندم اگه میدانید پس لدفا نظراتتون رو بگین🤗
(یونا ویو)
اون لحظه فقط میخواستم ها جونگ رو خفه کنم اما متاسفانه دوربرم آدم زیاد بود اگه نبود حتما کارشو میساختم عوضی کثافتتتتت میبینه حالم خوش نیس بعد میگه امروز اضافه کاری کنین هوفففففففف نه اصلا چه دلیلی داره که من فردا باهاش برم جلسههههه مکه نوکرشم من فقط یه منشی سادم اصن انصاف نیست اینکارو با من بکنههههه😭😭😭سو استفاده گر بیشعور
هیچوقت بخاطر این کارش نمیبخشم😭😭😭
+:ساعت شش بود آقای گو کارشو تموم کرده بود و میخواست بره که از در صدای فریاد زدن یه مرد اومد همه تعجب کرده بودند یونا تو اتاق ها جونگ بود
؟ :یااااااا یونااااااااااا هر کجایی بیا بیرونننننننننننننننننن
آقای گو:فک کنم مسته
خانم جانگ:با یونا چیکار داره؟؟؟
+:یونا اومد بیرون
؟ :خب حالا دلیلشو بگو
یونا:یا ابلفض جونگ سوک اینجا چیکار میکنی😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳(تو مغزش)
جونگ سوک:تو میدونستی عاشقتم
یونا:صداتو بیار پایین اینجا شرکته خیابون نیس بیا بریم پایین حرف بزنیم
جونگ سوک :دیگه نمیتونی منو گول بزنی فک میکنی
باور میکنممممممممم
یونا:خانم جانگ میشه زنگ بزنیم به حراست
خانم جانگ:ب... له
آرا:اون وو فک کنم این مرده رل سابقه منشی پارکه🤨
اون وو:آره منم همین فکرو میکنم تازه بهم زدن.
جونگ سوک:زودباش بگو کیو دوس دارییییی کدوم خری بهتر از منه کی بیشتر از من عاشقتهههههه
یونا:یا خدا جواب اینو چی بدمم(تو مغزش)
+:تو همین لحظه بود که ها جونگ از اتاق خارج شد
ها جونگ:آقای محترم اینجا شرکته لطفا صداتونو بیارید پایین
جونگ سوک:هر وقت منشی عزیزتون جوابمو دادن صدامو پایین نمیارم کلا از اینجا گم میشم میرم بیرون.
یونا:به تو ربطی نداره ما حتی رابطه واقعی هم نداشتیم که...
یه لحظه حس کردم یکی دستمو گرفته
ها جونگ:من دوسش دارم
یونا:😳😳😳😳توهمه(تو مغزش)
جونگ سوک:چی؟
ها جونگ:من یونا رو دوس دارم ما همدیگرو دوس داریم ما باهم قرار میزاریم...
یونا:یا خدا اینارو از کجا در آورددد(تو مغزش)
اون لحظه فقط میتونستم به ها جونگ زل بزنم و ببینم دقیقا داره چه گوهی میخوره...
ایا میدانید برای این پارت چقد فسفر سوزوندم اگه میدانید پس لدفا نظراتتون رو بگین🤗
۲۱.۶k
۲۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.