: شاهدخت درد p19 (پارت پایانی)
: شاهدخت درد p19 (پارت پایانی)
ته ویو
و با صحنه ای که دیدم دیوونه شدم
یکی از ادمای سوهی که قبلا هم توی مهمونی دیده بودمش با پوزخند بهم نگاه میکرد
دستیار سوهی: باخت چه احساسی بهت میده کیم تهیونگ(پوزخند)
ته انقدر عصبانی بود که فقط یه تیر حرومش کرد و با سرعت داشت میرفت سمت فرودگاه برگرده کره
به کوک زنگ زد
کوک: چیشد بارو تحویل گرفتی؟
ته: اون سوهی عوضی بهم نارو زد(به شدت عصبانی)
کوک: چی؟ وایسا الان کجایی
ته: دارم برمیگردم کره با اولین پرواز نمیزارم کارش بدون جواب بمونه
سوهی ویو
یکی از ادمام از المان زنگ زد(علامتش؟ اینع
؟: قربان ته دستیارتون رو کشت و دارع به کره برمیگردع
سوهی: خوب شد خبر دادی به خانواده چایی خبر بده(اسم دستیار چایی مثلا😂)
سوهی: همه افراد رو اماده کنید
؟: چشم
ته رسید کره و با ادماش به سمت عمارت کوک حرکت کرد
سوهی ویو
تو همین حین رفتم پیش ا.ت که بگم تست بارداری دوبارع بده
سوهی: برو تست بده
ا.ت ویو
رفتم تست دادم میدونستم مثبت میشع که بله مثبت شد
رفتم و با ترس خیلی شدید به سوهی دادم
سوهی: این چرا مثبتههه(داد)
ا.ت: خ. خ ب م. م. من
سوهی: جواب منو بدهههه
ا.ت چیزی نگفت
سوهی اومده محکم بزنه تو دهن ا.ت که ا.ت جیغ زد و یکی دست سوهی رو گرفت
ته ویو
رسیدیم عمارت اون عوضی با صدا خفه کن همه ادمای سوهی رو کشتیم داشتم دنبال سوهی میگشتم که حس کردم صدای جیغ ا.ت اومد
خیلی سریع سمت اونجا رفتم و دیدم سوهی میخواد ا.ت رو بزنه که گرفتمش
ته: داشتی چه گهی میخوردییییییـــــ؟
سوهی: دوست دختر خودمه به توچه
ته بدون حرف با سوهی درگیر شد که وقتی این دوتا باهم درگیر بودن ا.ت یه چیزی برداشت محکم زد تو سر سوهی و سوهی بیهوش شد
ا.ت: ته ببخشید اون شب گفتم سوهی من عاشقتم و.. و(بغض و شادی)
ته: نمیخواد هیچی بگی میدونم منم عاشقتم(بغل کرد ا.ت رو)
ته: یه تیرم حروم این عوضی نمیکنم بزار از درد بمیره
ا.ت: و یه چیز دیگه
ته: چی؟
ا.ت: من حاملم دو ماهه
ته: از من یا سوهی(پوکر)
ا.ت: قطعا از عشقم
ته ا.ت رو بلند کرد و تو هوا چرخوند
باهم ازدواج کردن و یع دختر ناز بدنیا اوردن قصه یه ما به سر رسید سوهی هم تو جهنم پوسید😂😁
ته ویو
و با صحنه ای که دیدم دیوونه شدم
یکی از ادمای سوهی که قبلا هم توی مهمونی دیده بودمش با پوزخند بهم نگاه میکرد
دستیار سوهی: باخت چه احساسی بهت میده کیم تهیونگ(پوزخند)
ته انقدر عصبانی بود که فقط یه تیر حرومش کرد و با سرعت داشت میرفت سمت فرودگاه برگرده کره
به کوک زنگ زد
کوک: چیشد بارو تحویل گرفتی؟
ته: اون سوهی عوضی بهم نارو زد(به شدت عصبانی)
کوک: چی؟ وایسا الان کجایی
ته: دارم برمیگردم کره با اولین پرواز نمیزارم کارش بدون جواب بمونه
سوهی ویو
یکی از ادمام از المان زنگ زد(علامتش؟ اینع
؟: قربان ته دستیارتون رو کشت و دارع به کره برمیگردع
سوهی: خوب شد خبر دادی به خانواده چایی خبر بده(اسم دستیار چایی مثلا😂)
سوهی: همه افراد رو اماده کنید
؟: چشم
ته رسید کره و با ادماش به سمت عمارت کوک حرکت کرد
سوهی ویو
تو همین حین رفتم پیش ا.ت که بگم تست بارداری دوبارع بده
سوهی: برو تست بده
ا.ت ویو
رفتم تست دادم میدونستم مثبت میشع که بله مثبت شد
رفتم و با ترس خیلی شدید به سوهی دادم
سوهی: این چرا مثبتههه(داد)
ا.ت: خ. خ ب م. م. من
سوهی: جواب منو بدهههه
ا.ت چیزی نگفت
سوهی اومده محکم بزنه تو دهن ا.ت که ا.ت جیغ زد و یکی دست سوهی رو گرفت
ته ویو
رسیدیم عمارت اون عوضی با صدا خفه کن همه ادمای سوهی رو کشتیم داشتم دنبال سوهی میگشتم که حس کردم صدای جیغ ا.ت اومد
خیلی سریع سمت اونجا رفتم و دیدم سوهی میخواد ا.ت رو بزنه که گرفتمش
ته: داشتی چه گهی میخوردییییییـــــ؟
سوهی: دوست دختر خودمه به توچه
ته بدون حرف با سوهی درگیر شد که وقتی این دوتا باهم درگیر بودن ا.ت یه چیزی برداشت محکم زد تو سر سوهی و سوهی بیهوش شد
ا.ت: ته ببخشید اون شب گفتم سوهی من عاشقتم و.. و(بغض و شادی)
ته: نمیخواد هیچی بگی میدونم منم عاشقتم(بغل کرد ا.ت رو)
ته: یه تیرم حروم این عوضی نمیکنم بزار از درد بمیره
ا.ت: و یه چیز دیگه
ته: چی؟
ا.ت: من حاملم دو ماهه
ته: از من یا سوهی(پوکر)
ا.ت: قطعا از عشقم
ته ا.ت رو بلند کرد و تو هوا چرخوند
باهم ازدواج کردن و یع دختر ناز بدنیا اوردن قصه یه ما به سر رسید سوهی هم تو جهنم پوسید😂😁
۵.۶k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.