پارت4
مهمونی ساعت 6 بود الانم ساعت 4هستش برای همین رفتم یه دوش 10مینی گرفتم چون موهام فره فقط یه سشوار کردم و متوجه تاج گلی که روی لباس بود شدم لباس رو پوشیدم تاج گلم گذاشتم یه ارایش جذابم کردم دیدم ساعت 6 شده که همون لحظه یجی اومد تو اتاق و گفت بانو ارباب منتظرن مهمونا امدن رفتم بیرون شوگا رو دیدم گفت امروز میخوام همه تو رو به اونوان عروسم مهرفی کنم چون از شوگا میترسیدم نمیتونستم حرفی بزنم بعد رفتیم پایین بعد 1ساعت بالاخره شوگا منو به انوان همسرش معرفی کرد بعد از مهمونی رفتم تو اتاقم که شوگا اومد با ترس پاشدم گفت
شوگا: نترس من شوهرتم فکر کنم یجی گفته باشه مافیام پس اگر حرفی از دهنت بره بیرون همون اتاق شکنجه امادس
..................
شوگا: نترس من شوهرتم فکر کنم یجی گفته باشه مافیام پس اگر حرفی از دهنت بره بیرون همون اتاق شکنجه امادس
..................
۷.۱k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.