پارت اول
#پارت_اول
ا/ت:خیلی سخته بعد از مدت ها از پیش دوستات بری یه مدرسه ی دیگه ولی چه میشه کرد به خاطر مامانم.
سلام،من ا/ت هستم پدرم فوت شده و مادرم با یه مرد دیگه ازدواج کرده منم مشکلی ندارم چون مرد خوبی هست و جای بابامه و من بهش میگم بابا.
به خاطر کار بابام مجبور شدیم بیایم توی این منطقه و من باید از دوستام جدا میشدم.
امروز روز اول مدرسه هست امیدوارم که خوب پیش بره و دوستای جدید پیدا کنم.
صبح بلند شدم و رفتم مدرسه وقتی رفتم معلم منو به بچها معرفی کرد.
تهیونگ:یه نفر در زد، یه دختر خیلی قشنگ وارد شد.
من زیاد به کسی نمیگم قشنگ و عاشق نمیشم مخصوصا عشق در نگاه اول ولی اون...
ا/ت:همه بهم سلام کردن یه جورایی یه حس خوب بهم دست داد ولی اون پسره چرا انقدر سرده همه سلام کردن به غیر از اون.
معلم:خب بچها یه جای خوب هم برای ا/ت پیدا کنیم، بهترین جا پیش جونگکوک هست.
ا/ت:از شانس بدم رفتم پیش همون انگار اسمش جونگکوک هست ولی همه کوک صداش میکنن...
ا/ت:خیلی سخته بعد از مدت ها از پیش دوستات بری یه مدرسه ی دیگه ولی چه میشه کرد به خاطر مامانم.
سلام،من ا/ت هستم پدرم فوت شده و مادرم با یه مرد دیگه ازدواج کرده منم مشکلی ندارم چون مرد خوبی هست و جای بابامه و من بهش میگم بابا.
به خاطر کار بابام مجبور شدیم بیایم توی این منطقه و من باید از دوستام جدا میشدم.
امروز روز اول مدرسه هست امیدوارم که خوب پیش بره و دوستای جدید پیدا کنم.
صبح بلند شدم و رفتم مدرسه وقتی رفتم معلم منو به بچها معرفی کرد.
تهیونگ:یه نفر در زد، یه دختر خیلی قشنگ وارد شد.
من زیاد به کسی نمیگم قشنگ و عاشق نمیشم مخصوصا عشق در نگاه اول ولی اون...
ا/ت:همه بهم سلام کردن یه جورایی یه حس خوب بهم دست داد ولی اون پسره چرا انقدر سرده همه سلام کردن به غیر از اون.
معلم:خب بچها یه جای خوب هم برای ا/ت پیدا کنیم، بهترین جا پیش جونگکوک هست.
ا/ت:از شانس بدم رفتم پیش همون انگار اسمش جونگکوک هست ولی همه کوک صداش میکنن...
۲۷۲
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.