P33 ازدواج اجباری
ویو کوک
وقتی دکتر گفت سرطان داره انگار دنیا
روی سرم خراب شد وایییی خدایا
چه گوهی بخورم همین طور توی افکارم
غرق بودم که دکتر پشت خط گفت
دکتر:ببخشید مستر جئون من باید برم
کوک:دکتر لطفا اتفاقی افتاد بهم بگین
دکتر:به مادر من امروز میام بهتون سر
میزنم
دکتر اینطور که حرف زد فهمیدم ا.ت امده
و قطع کردم
ا.ت:دکتر مادرتون بودن
دکتر:بله
دکتر:آزمایش دادین خانم جئون؟؟
ا.ت:بله.... بفرماید
دکتر:م....من .... من متعسفانه بچتون
سقط شده
ا.ت:چ.......چی ش...شوخی میکنید دیگه
دکتر:خیر
ا.ت:چ....چراااا(گریه)
دکتر:شما سرطان دارید یا همون تومر مغزی
ا.ت:(گریههههه)
دکتر:آروم باشید همه چی درست میشه
ا.ت:ب.......بله خیلی ممنون دکتر
دکتر:بسلامت
ویو ا.ت
چرا آخه چرا باید من تومر داشته باشم
بچه هام کل راه رو تا خونه پیاده رفتم و فقط
گریه میکردم رسیدم خونه درو باز کردم کوک
به نظر عصبی میومد
ا.ت:س......سلام
کوک:هر*زه
ا.ت:هان؟
کوک:فک نمیکردم انقدر هر*زه باشی که بخوای
با این عوضی باشی(منظورش سوهو هست
سوهو دوست دوران دبیرستان ا.ت هست و
سوهو ا.ت رو دوست داشت ولی ا.ت جواب
منفی داد بهش و اون الان داره ازش انتقام
میگیره تمام این عکس هارو الان سوهو داده
به کوک )
ا.ت:چ.....چی میگی
کوک عکسارو نشونش میده
کوک:از خونه من گم شو بیرون فردا هام بیا
دادگاه برای طلاق
ا.ت:ب......باشه ولی آخرش تو پشیمون میشی
کوک:هرییییییییی(عربده)
ا.ت:خفه شو صداتو برا من نبر بالا بی
غیرت(جیغ)
کوک:گم شو گمشو بیرون
ا.ت رفت بیرون
رفت پیش دوستش یونا(بچه ها یونا یکی از
دوست های ا.ت هستش ولی خیلی وقته
همو ندیدن)
فلش بگ به خونه یونا
ا.ت در زد
تق تق تق
یونا:کیه امدم
ا.ت:یونااااا
یونا :ا.تتتتت
ا.ت:اجازه هست بیام تو
یونا:بله لیدی
ودوتا باهم خندیدن
یونا:چه خبر یادی از من کردی
ا.ت همه چی رو توضیح میده
یونا:اوووو دختر چقد سختی کشیدی(گریه)
ا.ت:یونا الان وقت این حرفا نیست میتونی
یه کاری برام کنی
یونا:حتما
ا.ت:برام تا فرداصبح بیلیت بگیر برای فرانسه
یونا:اوکی
......
وقتی دکتر گفت سرطان داره انگار دنیا
روی سرم خراب شد وایییی خدایا
چه گوهی بخورم همین طور توی افکارم
غرق بودم که دکتر پشت خط گفت
دکتر:ببخشید مستر جئون من باید برم
کوک:دکتر لطفا اتفاقی افتاد بهم بگین
دکتر:به مادر من امروز میام بهتون سر
میزنم
دکتر اینطور که حرف زد فهمیدم ا.ت امده
و قطع کردم
ا.ت:دکتر مادرتون بودن
دکتر:بله
دکتر:آزمایش دادین خانم جئون؟؟
ا.ت:بله.... بفرماید
دکتر:م....من .... من متعسفانه بچتون
سقط شده
ا.ت:چ.......چی ش...شوخی میکنید دیگه
دکتر:خیر
ا.ت:چ....چراااا(گریه)
دکتر:شما سرطان دارید یا همون تومر مغزی
ا.ت:(گریههههه)
دکتر:آروم باشید همه چی درست میشه
ا.ت:ب.......بله خیلی ممنون دکتر
دکتر:بسلامت
ویو ا.ت
چرا آخه چرا باید من تومر داشته باشم
بچه هام کل راه رو تا خونه پیاده رفتم و فقط
گریه میکردم رسیدم خونه درو باز کردم کوک
به نظر عصبی میومد
ا.ت:س......سلام
کوک:هر*زه
ا.ت:هان؟
کوک:فک نمیکردم انقدر هر*زه باشی که بخوای
با این عوضی باشی(منظورش سوهو هست
سوهو دوست دوران دبیرستان ا.ت هست و
سوهو ا.ت رو دوست داشت ولی ا.ت جواب
منفی داد بهش و اون الان داره ازش انتقام
میگیره تمام این عکس هارو الان سوهو داده
به کوک )
ا.ت:چ.....چی میگی
کوک عکسارو نشونش میده
کوک:از خونه من گم شو بیرون فردا هام بیا
دادگاه برای طلاق
ا.ت:ب......باشه ولی آخرش تو پشیمون میشی
کوک:هرییییییییی(عربده)
ا.ت:خفه شو صداتو برا من نبر بالا بی
غیرت(جیغ)
کوک:گم شو گمشو بیرون
ا.ت رفت بیرون
رفت پیش دوستش یونا(بچه ها یونا یکی از
دوست های ا.ت هستش ولی خیلی وقته
همو ندیدن)
فلش بگ به خونه یونا
ا.ت در زد
تق تق تق
یونا:کیه امدم
ا.ت:یونااااا
یونا :ا.تتتتت
ا.ت:اجازه هست بیام تو
یونا:بله لیدی
ودوتا باهم خندیدن
یونا:چه خبر یادی از من کردی
ا.ت همه چی رو توضیح میده
یونا:اوووو دختر چقد سختی کشیدی(گریه)
ا.ت:یونا الان وقت این حرفا نیست میتونی
یه کاری برام کنی
یونا:حتما
ا.ت:برام تا فرداصبح بیلیت بگیر برای فرانسه
یونا:اوکی
......
۷.۷k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.