ارباب سختگیر!
part¹
دیگه خسته شدم!
چقد باید اینجا کار کنم!
اونم بدون هیچ حقوقی!
البته چه درخواستی دارما!
من اینجا به عنوان خدمتکار کار میکنم بعد حقوقم داشته باشم؟
درسته من خدمتکار عمارت جعونم.
ولی چرا؟
چون پدر من توی نوجوانیش خواهر ارباب جعون یعنی کوک رو کشته؟
خب من چیکار کردم که باید تاوانشو من پس بدم؟
از فکرم بیرون اومدو به کسی که صدام کرد نگاهی انداختم.
اجوما بود.
الان وقت شام بودو و من باید غذارو برای ارباب میبردم.
این درخواست خودش بود و منم همچین دوست نداشتم من براش غذارو ببرم.
به سمت اتاقش رفتمو در زدمو بعد از اجازه ورود وارد شدم.
غذارو روی میز گذاشتم و خواستم برم که با صداش متوقف شدم..
ادامه دارد.......
دیگه خسته شدم!
چقد باید اینجا کار کنم!
اونم بدون هیچ حقوقی!
البته چه درخواستی دارما!
من اینجا به عنوان خدمتکار کار میکنم بعد حقوقم داشته باشم؟
درسته من خدمتکار عمارت جعونم.
ولی چرا؟
چون پدر من توی نوجوانیش خواهر ارباب جعون یعنی کوک رو کشته؟
خب من چیکار کردم که باید تاوانشو من پس بدم؟
از فکرم بیرون اومدو به کسی که صدام کرد نگاهی انداختم.
اجوما بود.
الان وقت شام بودو و من باید غذارو برای ارباب میبردم.
این درخواست خودش بود و منم همچین دوست نداشتم من براش غذارو ببرم.
به سمت اتاقش رفتمو در زدمو بعد از اجازه ورود وارد شدم.
غذارو روی میز گذاشتم و خواستم برم که با صداش متوقف شدم..
ادامه دارد.......
۲۴.۲k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.