فیک شوگا ( عشق ابدی) پارت 9
از زبان ا/ت :
اشک تو چشام جمع شد. همین جوری اشکام مثل بارونه شدیدی ریخت.
سرمو انداختم پایین......... دستاش تو دستم بود.
با هق هق گفتم : منم عاشقتم ..... هق...... منم شب روزم با فکر تو میگذره ...... هق.......
بعد تو چشاش نگاه کردم و با لبخند پز از اشک گفتم : فکر کردی میتونم نبخشمت و ازت دور بمونم؟؟! ها؟؟؟؟؟
بعد محکم بغلش کردم و گذاشتم دلم بلند بلند گریه کنه. نمیدونم..... چرا؟.....چرا بی دلیل گریه کردم. چرا اون لحظه فقط می خواستم گریه کنم. چم بود؟ قلبم دیگه مثل قبل درد نمی کرد. تو بقلش...... احساس کردم......... احساس کردم خوشبخت ترین ادم دنیام.
اونم محکم بغلم کرد و سرشو کرد لای موهام و گفت : هیششششش اروم باش ا/ت!!
گفتم : این قهر برام یه عمر بود دیگه نمیتونم تحمل کنم....... بسمه.
اروم از هم جدا شدیم و اشکامو پاک کرد.
اروم رفتم نشستم روی مبل ینفره جلوی مزش و اونم نشست روی مبله روبه روم. دوتا دستامو گرفت و گفت : تو زندگی کنی ا/ت....... حتی فکر نبودنت پیشم....... منو عذاب نمیده! ...... می کشه! وقتی نبینمت نمیتونم نفس بکشم!!!
لبخند زدم و گفتم : فکر کردی من بدونه تو دووم میارم؟
بعد بلند شدم و گفتم : خب دیگه اشتی هم کردیم من میرم اتاقم.
( چند دقیقه بعد)
رفتم توی اتاقم. گوشیم زنگ خورد. شماره ناشناس بود. برداشتم و گفتم : بله بفرمایید؟
گفت : هوم....نشناختی خوشگله؟
شوگا بود گفتم : شوگا تویی!
گفت : اره. چرا شمارمو سیو نکردی بلا ؟
گفتم : اولن تاحالا بهم زنگ نزدی! دومن شمارمو از کجا اوردی؟
گفت : از جونگ کوک گرفتم چه مشکلی داره به عشقم زنگ بزنم؟
گفتم : باشه الان کار دارم خداحافظ.
گفت : برو عزیزم.
قطع کردم و شمارشو سیو کردم.
بعد چند دقیقه دیدن جونگ کوک اومد توی اتاقم گفت : ببینم اشتی کردین؟
گفتم : سلام........
گفت : خب سلام ا/ت...... چی شد بگو اشتی کردین؟
گفتم : اره اشتی کردیم.
خوشحال شد و گفت : میدونستم اشتی می کنین بالاخره عاشق همین دیگه!
یه نفس عمیق کشیدم و به خودکار توی دستم نگاه کردم و گفتم : اره..... عاشق همیم.
بعد رفت.
۰۰۰۰۰۰۰
ببخشید دیر گذاشتم 💜
اشک تو چشام جمع شد. همین جوری اشکام مثل بارونه شدیدی ریخت.
سرمو انداختم پایین......... دستاش تو دستم بود.
با هق هق گفتم : منم عاشقتم ..... هق...... منم شب روزم با فکر تو میگذره ...... هق.......
بعد تو چشاش نگاه کردم و با لبخند پز از اشک گفتم : فکر کردی میتونم نبخشمت و ازت دور بمونم؟؟! ها؟؟؟؟؟
بعد محکم بغلش کردم و گذاشتم دلم بلند بلند گریه کنه. نمیدونم..... چرا؟.....چرا بی دلیل گریه کردم. چرا اون لحظه فقط می خواستم گریه کنم. چم بود؟ قلبم دیگه مثل قبل درد نمی کرد. تو بقلش...... احساس کردم......... احساس کردم خوشبخت ترین ادم دنیام.
اونم محکم بغلم کرد و سرشو کرد لای موهام و گفت : هیششششش اروم باش ا/ت!!
گفتم : این قهر برام یه عمر بود دیگه نمیتونم تحمل کنم....... بسمه.
اروم از هم جدا شدیم و اشکامو پاک کرد.
اروم رفتم نشستم روی مبل ینفره جلوی مزش و اونم نشست روی مبله روبه روم. دوتا دستامو گرفت و گفت : تو زندگی کنی ا/ت....... حتی فکر نبودنت پیشم....... منو عذاب نمیده! ...... می کشه! وقتی نبینمت نمیتونم نفس بکشم!!!
لبخند زدم و گفتم : فکر کردی من بدونه تو دووم میارم؟
بعد بلند شدم و گفتم : خب دیگه اشتی هم کردیم من میرم اتاقم.
( چند دقیقه بعد)
رفتم توی اتاقم. گوشیم زنگ خورد. شماره ناشناس بود. برداشتم و گفتم : بله بفرمایید؟
گفت : هوم....نشناختی خوشگله؟
شوگا بود گفتم : شوگا تویی!
گفت : اره. چرا شمارمو سیو نکردی بلا ؟
گفتم : اولن تاحالا بهم زنگ نزدی! دومن شمارمو از کجا اوردی؟
گفت : از جونگ کوک گرفتم چه مشکلی داره به عشقم زنگ بزنم؟
گفتم : باشه الان کار دارم خداحافظ.
گفت : برو عزیزم.
قطع کردم و شمارشو سیو کردم.
بعد چند دقیقه دیدن جونگ کوک اومد توی اتاقم گفت : ببینم اشتی کردین؟
گفتم : سلام........
گفت : خب سلام ا/ت...... چی شد بگو اشتی کردین؟
گفتم : اره اشتی کردیم.
خوشحال شد و گفت : میدونستم اشتی می کنین بالاخره عاشق همین دیگه!
یه نفس عمیق کشیدم و به خودکار توی دستم نگاه کردم و گفتم : اره..... عاشق همیم.
بعد رفت.
۰۰۰۰۰۰۰
ببخشید دیر گذاشتم 💜
۱۴.۸k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.