فیک جونگ کوک پارت ۷
بریم ادامه فیک رو بنویسیم.
فردا صبح که از خواب بیدار شدم بلند شدم به طرف حموم راه افتادم رفتم ی حموم ۳۰ دقیقه گرفتم اومدم بیرون رفتم سراغ لباس هام ی لباس ی لباس سفید حریر بلند ورداشتم با ژاکت ابی لی پوشیدم و رفتم سراغ کفش هام ی کتونی سفید خوشگلم رو برداشتم ی کیف سفید ورداشتم ی آرایش ملایم کردم رفتم به همون آدرسی که جونگ کوک گقته بود ....
(خونه جونگ کوک )
ییدار شدم رفتم حموم ی دوش گرفتم اومدم بیرون ی لباس مشکی پوشیدم و از روش ی کت قشنگ با سوار اسلشم پوشیدم و راه افتا. به آدرسی که برای اون دختره فرستاده بودم
دیگه داشتم به جایی که جونگ کوک گفته نزدیک میشدم وقتی رسیدم اونجا ی کافه خیلی خوشگلی بود که ازش گل های صورتی و ابی آویزون بود خیلی خوشگل بود کافه وارد کافه شدم که دیدم جونگ کوک روی یکی از میز های کافه نشسته اول متوجه من نشد و وقتی نزدیگ شدم چشم هاش روم گیر کرد و من هم دسته کمی از اون نداشتم ای هو به خودش اومد و گفت
جونگ کوک = سلام خوش اومدی
ا.ت= سلام ممنون
نشستم زمانی که نشستم کارسون اومد طرفمون و سفارش هارو بگیره
جونگ کوک = چی میخوری ام میشه اسمت رو به من بگی
ا.ت= ا.ت هستم من فقد ی قهوه میخورم
جونگ کوک.= باشه ا.ت ببخشید ی قهوه با ی نسکافه برامون بیارید ممنون
گارسونتعظیمی کرد و از اونجا دور شد و منو جونگ کوک شروع به صحبت کردیم
جونگ کوک= نمیخوای گوشیم رو بدی
ا.ت= آهان یادم رفته بود الان میدم بهتون گوشیتون رو
گوشی جونگ کوک رو بهش دادگ ولی اون گوشی منو بهم نداد
ا.ت= راستش شماهم نمیخواین گوشیم رو بهم برگردونید
جونگ کوک = باشه وایسا فقد از جیبم در بیارم
اما جونگ کوک هرچقدر گشت گوشی ا.ت رو پیدا نکرد برگشت رو به روی ا.ت گفت
جونگ کوک = من گوشیت رو یادم رفته بیارم
خواستم چیزی بگم که گارسون اومد و سفارش هارو گذاشت و رفت وقتی گارسون رفت خواستم چیزی بگم که یاد این افتادم که نباید تو اعصابنیت چیری بگم پس بیخیالش شدم با روی خندان گفتم
ا.ت =اشکالی نداره میتونید فردا برام بیارید
جونگ کوک = باشه
بعداز اینکه سفازش هامون خوردیم از کافه اومدیم بیرون راننده جونگ کوک اومده بود دنبالش که جونگ کوک فه من گفت
جونگ کوک = بیا من میرسونمت
ا.ت = نه نمیخواد خودممیرم
جونگ کوک = حرف نباشه
ا.ت = باشه
سوار ماشین جونگ کوک شدیم و به طرف خونه راه افتادیم
خوب اینم از فیک امروز امید وارم خوشتون بیاد این فیک یکم طولانی شد چون خیلی سریع لایک کرده بودید منم برای تشکر از شما فیک رو زیاد تر نوشتم 😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁خوب دوستان این فیک رو به ۱۰ لایک برسونید تا پارت بعد رو آپ کنم
فردا صبح که از خواب بیدار شدم بلند شدم به طرف حموم راه افتادم رفتم ی حموم ۳۰ دقیقه گرفتم اومدم بیرون رفتم سراغ لباس هام ی لباس ی لباس سفید حریر بلند ورداشتم با ژاکت ابی لی پوشیدم و رفتم سراغ کفش هام ی کتونی سفید خوشگلم رو برداشتم ی کیف سفید ورداشتم ی آرایش ملایم کردم رفتم به همون آدرسی که جونگ کوک گقته بود ....
(خونه جونگ کوک )
ییدار شدم رفتم حموم ی دوش گرفتم اومدم بیرون ی لباس مشکی پوشیدم و از روش ی کت قشنگ با سوار اسلشم پوشیدم و راه افتا. به آدرسی که برای اون دختره فرستاده بودم
دیگه داشتم به جایی که جونگ کوک گفته نزدیک میشدم وقتی رسیدم اونجا ی کافه خیلی خوشگلی بود که ازش گل های صورتی و ابی آویزون بود خیلی خوشگل بود کافه وارد کافه شدم که دیدم جونگ کوک روی یکی از میز های کافه نشسته اول متوجه من نشد و وقتی نزدیگ شدم چشم هاش روم گیر کرد و من هم دسته کمی از اون نداشتم ای هو به خودش اومد و گفت
جونگ کوک = سلام خوش اومدی
ا.ت= سلام ممنون
نشستم زمانی که نشستم کارسون اومد طرفمون و سفارش هارو بگیره
جونگ کوک = چی میخوری ام میشه اسمت رو به من بگی
ا.ت= ا.ت هستم من فقد ی قهوه میخورم
جونگ کوک.= باشه ا.ت ببخشید ی قهوه با ی نسکافه برامون بیارید ممنون
گارسونتعظیمی کرد و از اونجا دور شد و منو جونگ کوک شروع به صحبت کردیم
جونگ کوک= نمیخوای گوشیم رو بدی
ا.ت= آهان یادم رفته بود الان میدم بهتون گوشیتون رو
گوشی جونگ کوک رو بهش دادگ ولی اون گوشی منو بهم نداد
ا.ت= راستش شماهم نمیخواین گوشیم رو بهم برگردونید
جونگ کوک = باشه وایسا فقد از جیبم در بیارم
اما جونگ کوک هرچقدر گشت گوشی ا.ت رو پیدا نکرد برگشت رو به روی ا.ت گفت
جونگ کوک = من گوشیت رو یادم رفته بیارم
خواستم چیزی بگم که گارسون اومد و سفارش هارو گذاشت و رفت وقتی گارسون رفت خواستم چیزی بگم که یاد این افتادم که نباید تو اعصابنیت چیری بگم پس بیخیالش شدم با روی خندان گفتم
ا.ت =اشکالی نداره میتونید فردا برام بیارید
جونگ کوک = باشه
بعداز اینکه سفازش هامون خوردیم از کافه اومدیم بیرون راننده جونگ کوک اومده بود دنبالش که جونگ کوک فه من گفت
جونگ کوک = بیا من میرسونمت
ا.ت = نه نمیخواد خودممیرم
جونگ کوک = حرف نباشه
ا.ت = باشه
سوار ماشین جونگ کوک شدیم و به طرف خونه راه افتادیم
خوب اینم از فیک امروز امید وارم خوشتون بیاد این فیک یکم طولانی شد چون خیلی سریع لایک کرده بودید منم برای تشکر از شما فیک رو زیاد تر نوشتم 😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁خوب دوستان این فیک رو به ۱۰ لایک برسونید تا پارت بعد رو آپ کنم
۱۵.۳k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.