تک پارتی (وقتی موقع برد به دیدنش میری ...)
#لینو
#استری_کیدز
چان : بهتون تبریک میگم...ما دوباره هم موفق شدیم
با لبخند به اعضا که توی اتاق میکاپ نشسته بودن و داشتن بخاطر برد دیگشون خوشحالی میکردم....نگاه میکرد
چانگبین: اهههه...امروز خیلی خسته شدم.
لینو کش و قوسی به بدنش داد
_ آره...منممم
+ عشق من چرا باید خسته باشه؟
با شنیدن صدای آشنایی....هر هشت نفرشون با شوک سرشون رو به سمت تو که کنار در ورودی ایستاده بودی دادن....
جونگین : اوه...نونا تو کی اومدی ؟
+ همین الان رسیدم
لبخندی بهش زدی
جیسونگ : چیشد که اومدی ؟
+ نباید به گروه مورد علاقم بخاطر برنده شدنشون تبریک بگم ؟
اعضا زدن زیر خنده که چشمت به لینو افتاد...همچنان داشت با شوک بهت نگاه میکرد
+ یاااا...مینهو...چیزی شده ؟
_ فکر نمیکردم بیای
+ ناراحتی ؟
_ معلومه که نههه...
چان : لینو فقط جلوی ا.ت اون روش رو نشونمون میده (چشمک به سمت مینهو )
_ هییییی...
خنده ای کردی و به سمت لینو رفتی و اونو توی بغلت کشیدی
هیون : هی هی....جلوی ما از این کارا نکنید ترو خدا
چانگبین: میخوای منم بغلت کنم از سینگلی درای ؟ (رو به هیون )
خندی ای کردی که لینو اخمی به پسرا کرد
_ بیا بریم یکجا دیگه (دم گوشت )
سونگمین: اووووو...میخواید چی کار کنی هیونگ که برین یکجای دیگه ؟ (با خنده )
لینو نگاهش رو با اخم به سونگمین داد
_ دلت کتک میخواد ؟
هیون : واقعنی هیونگ...میخواید چی کار کنید ؟ (ابروهاشو برای اینکه حرص لینو رو دربیاره بالا پایین کرد که تو زدی زیر خنده )
+ یااا...چرا عشقم رو اینقدر اذیت میکنید ؟
هیون : عوققق...
جونگین : من هنوز بچماااا...
فلیکس : خدا بده از این عشقا...
_ خفه میشید یا بیام خفتون کنم ؟
خنده ای کردی و دستات رو دور گردن لینو حلقه کردی
چانگبین : هی هی....دیگه دارید زیادی پیش میرید ها ؟
لینو :(زبون درازی به سمت چانگبین )
هیون : دیگه اینجا جاش نیستااا...جونگین نشسته هااا
جونگین : من دیگه بیست و سه سالم شدههه
هیون : خب هنوز شوشولوییی
جونگین : (در حال کشیدن موهاش از شدت حرص )
_ زن خودمه هر کار دلم بخواد باهاش میکنم
سونگمین: حتی ؟.....
_ خفه شووووو
زدی زیر خنده و سرت رو روی سینه ی لینو گذاشته بودی و با شدت میخندیدی
لینو با اخم به اعضا نگاه میکرد و زیر لب کار هایی که قرار بود بعد از رفتنت باهاشون بکنه رو پشت سر هم میچید که سرت رو بالا آوردی و بوسه ای طولانی رو روی لباش شروع کردی.
(فقط میتونم بگم که...بعد از این اتفاق از شدت جیغ و داد های اعضا همه از کمپانی فرار کردن )
#استری_کیدز
چان : بهتون تبریک میگم...ما دوباره هم موفق شدیم
با لبخند به اعضا که توی اتاق میکاپ نشسته بودن و داشتن بخاطر برد دیگشون خوشحالی میکردم....نگاه میکرد
چانگبین: اهههه...امروز خیلی خسته شدم.
لینو کش و قوسی به بدنش داد
_ آره...منممم
+ عشق من چرا باید خسته باشه؟
با شنیدن صدای آشنایی....هر هشت نفرشون با شوک سرشون رو به سمت تو که کنار در ورودی ایستاده بودی دادن....
جونگین : اوه...نونا تو کی اومدی ؟
+ همین الان رسیدم
لبخندی بهش زدی
جیسونگ : چیشد که اومدی ؟
+ نباید به گروه مورد علاقم بخاطر برنده شدنشون تبریک بگم ؟
اعضا زدن زیر خنده که چشمت به لینو افتاد...همچنان داشت با شوک بهت نگاه میکرد
+ یاااا...مینهو...چیزی شده ؟
_ فکر نمیکردم بیای
+ ناراحتی ؟
_ معلومه که نههه...
چان : لینو فقط جلوی ا.ت اون روش رو نشونمون میده (چشمک به سمت مینهو )
_ هییییی...
خنده ای کردی و به سمت لینو رفتی و اونو توی بغلت کشیدی
هیون : هی هی....جلوی ما از این کارا نکنید ترو خدا
چانگبین: میخوای منم بغلت کنم از سینگلی درای ؟ (رو به هیون )
خندی ای کردی که لینو اخمی به پسرا کرد
_ بیا بریم یکجا دیگه (دم گوشت )
سونگمین: اووووو...میخواید چی کار کنی هیونگ که برین یکجای دیگه ؟ (با خنده )
لینو نگاهش رو با اخم به سونگمین داد
_ دلت کتک میخواد ؟
هیون : واقعنی هیونگ...میخواید چی کار کنید ؟ (ابروهاشو برای اینکه حرص لینو رو دربیاره بالا پایین کرد که تو زدی زیر خنده )
+ یااا...چرا عشقم رو اینقدر اذیت میکنید ؟
هیون : عوققق...
جونگین : من هنوز بچماااا...
فلیکس : خدا بده از این عشقا...
_ خفه میشید یا بیام خفتون کنم ؟
خنده ای کردی و دستات رو دور گردن لینو حلقه کردی
چانگبین : هی هی....دیگه دارید زیادی پیش میرید ها ؟
لینو :(زبون درازی به سمت چانگبین )
هیون : دیگه اینجا جاش نیستااا...جونگین نشسته هااا
جونگین : من دیگه بیست و سه سالم شدههه
هیون : خب هنوز شوشولوییی
جونگین : (در حال کشیدن موهاش از شدت حرص )
_ زن خودمه هر کار دلم بخواد باهاش میکنم
سونگمین: حتی ؟.....
_ خفه شووووو
زدی زیر خنده و سرت رو روی سینه ی لینو گذاشته بودی و با شدت میخندیدی
لینو با اخم به اعضا نگاه میکرد و زیر لب کار هایی که قرار بود بعد از رفتنت باهاشون بکنه رو پشت سر هم میچید که سرت رو بالا آوردی و بوسه ای طولانی رو روی لباش شروع کردی.
(فقط میتونم بگم که...بعد از این اتفاق از شدت جیغ و داد های اعضا همه از کمپانی فرار کردن )
۵۳.۹k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.