Part: 2
Part: 2
ویو ات
صبح با الارم گوشی از خواب بیدار شدم ساعت 7بود بلند شدم و رفتم یه حموم 20 مینی گرفتم و اومدم بیرون امروز امروز باید یه تیپ خوب بزنم تا هر کسی منو دید دهنش باز ب مونه یه شلوار بگ با نیم تنه ست اسکلتی پوشیدم و موهای طوسی بلندم رو باز گذاشتم و یه کلاه هم سرم کردم یه آرایش دارک ولی دار این حال ملایم انجام دادم کتونی مشکیم رو از جا کفشی برداشتم پوشیدم و کلم رو هم برداشتم رفتم پایین سر میز همه بودن منم رفتم و نشستم و کمی صبحونه خوردم میخواستم برم که بابام گفت
ب.ا: دخترم امروز با راننده برو ماشینت رو بردن کارواش
ات: باشه
رفتم و سوار ماشین شدم و رفتم سمت مدرسه وقتی رفتم تو همه ب من نگاه می کردن و در گوش هم حرف می زدن برام مهم نبود رفتم دم در اتاق مدیر مدرسه و در زدم
مدیر: بیا تو
بعد اجازه رفتم تو
ات: سلام(سرش رو خیلی کم پایین اورد مثلا احترام گذاشت از بس که مغرور جلوی هیچ کس سر خم نمی کنه)
مدیر: به به سلام خانم پارک ات خوش اومدین
ات: کلاس من کجاس
مدیر: دنبال من بیا دخترم
دنبال مدیر رفتم گفت جلوی در وایسا تا صدات کنم از همون بیرون داشتم نگاه می کردم
مدیر: خوب بچه ها امروز یه دانش آموز داریم دخترم بیا تو
رفتم تو همه بلند شدن و به من ادای احترام کردن و همه گفتن
همه: خوش اومدی و از آشنای با تو خوشبختیم
تک خنده ی کردم
مدیر: دخترم خودت رو معرفی کن
ات: سلام من پارک ات هستم (سرش رو خیلی کم پایین اورد جوری که انگار داره به پایین نگاه می کنه)
استاد: خوب ات برو روی یکی از میز ها بشین داشتم رد میز میگشتم خیلی ها جا باز کردن تا من کنارشون بشینم اما نه من دنبال یه ادم خاص می گردم همین توری داشتم میگشتم که دیدم........
حمایت کنیدددددد 🫰🏻🫶
ویو ات
صبح با الارم گوشی از خواب بیدار شدم ساعت 7بود بلند شدم و رفتم یه حموم 20 مینی گرفتم و اومدم بیرون امروز امروز باید یه تیپ خوب بزنم تا هر کسی منو دید دهنش باز ب مونه یه شلوار بگ با نیم تنه ست اسکلتی پوشیدم و موهای طوسی بلندم رو باز گذاشتم و یه کلاه هم سرم کردم یه آرایش دارک ولی دار این حال ملایم انجام دادم کتونی مشکیم رو از جا کفشی برداشتم پوشیدم و کلم رو هم برداشتم رفتم پایین سر میز همه بودن منم رفتم و نشستم و کمی صبحونه خوردم میخواستم برم که بابام گفت
ب.ا: دخترم امروز با راننده برو ماشینت رو بردن کارواش
ات: باشه
رفتم و سوار ماشین شدم و رفتم سمت مدرسه وقتی رفتم تو همه ب من نگاه می کردن و در گوش هم حرف می زدن برام مهم نبود رفتم دم در اتاق مدیر مدرسه و در زدم
مدیر: بیا تو
بعد اجازه رفتم تو
ات: سلام(سرش رو خیلی کم پایین اورد مثلا احترام گذاشت از بس که مغرور جلوی هیچ کس سر خم نمی کنه)
مدیر: به به سلام خانم پارک ات خوش اومدین
ات: کلاس من کجاس
مدیر: دنبال من بیا دخترم
دنبال مدیر رفتم گفت جلوی در وایسا تا صدات کنم از همون بیرون داشتم نگاه می کردم
مدیر: خوب بچه ها امروز یه دانش آموز داریم دخترم بیا تو
رفتم تو همه بلند شدن و به من ادای احترام کردن و همه گفتن
همه: خوش اومدی و از آشنای با تو خوشبختیم
تک خنده ی کردم
مدیر: دخترم خودت رو معرفی کن
ات: سلام من پارک ات هستم (سرش رو خیلی کم پایین اورد جوری که انگار داره به پایین نگاه می کنه)
استاد: خوب ات برو روی یکی از میز ها بشین داشتم رد میز میگشتم خیلی ها جا باز کردن تا من کنارشون بشینم اما نه من دنبال یه ادم خاص می گردم همین توری داشتم میگشتم که دیدم........
حمایت کنیدددددد 🫰🏻🫶
۱۰.۴k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.