ایستگاه باران (پارت 11)
خنده
زنگ در خورد و ا/ت در رو وا کرد (ویو ا/ت)وقتی در رو وا کردم همش تو فکر این بودم که چه سوتی دادم در و وا کردم و نشستم رو مبل که جسیکا اومد تو بی هوا گفت دختر اینجا دیگه کجااس که چمش خورد به تهیونگ و گفت خونه ی تهیونگه؟ _هومم جسیکا خونه ی منه جسیکا با حرص گفت من بهت میگفتم اون تهیونگه تو باور نمیکردی الاغ تهیونگ زد زیر خنده _پس فحش هارو از جسیکا یاد گرفتی نه؟! رفتم دست جسیکارو گفتم نشوندمش پیش خودم یدونه با انگشت زد رو پیشونیم و دستمو گذاشتم رو پیشونیمو گفتم عاااای دردم گرفت &من دوساله دارم بهت میگم بیا این پسره رو ببین,ببین کیه میشناسیش هی نه نه نه دیدی اخرش همون بود (علامت جسیکا از این به بعد &جون لپتاپ یاری می کند و ضربدر رو پیدا نمی کنم) _تو و جسیکا چجوری همو میشناسید؟ +من تو کافه ارت که برای بابای این دختره ی چشم سفیده کار میکردم که برای جسیکاعه اونجا باهاش اشنا شدم &شما چجوری همو پیدا کردید؟ +الان میگم فضول خانم : همچی رو براش تعریف کردم & پس تقدیر این شکلی بوده ک شما در هر صورت پیش هم باشید +حیح تازه میخوام بیا دانشگاهتون & این خیلی خوبع تازه اینطور پیش همیم + ولی ما که همیشه پیش هم بودیم شب و روز &اره اما وقتی سر و کله ی تهیونگ خان پیدا شده دیگه نمیتونیم کنار همباشیم دیگع تو برا اونی پیش من نمیای تهیونگ خندید + اما تهیونگ من بدون جسی میمیرم -جسی پس وقتی میگفتی ی دوس دارم خوشگل و غرغروعه و لجباز منظورت ا/ت بود &هومم اره +جسی بهت حسودیم میشه &عا چرا خوب +چون این همه مدت پیش ته ته من بودی و راجب من باهاش حرف میزدی در حالی ک من حتی نمیدونستم کجاس اه &اضافه کنم و البته حسود! تهیونگ خندید &عا تهیونگا تا حالا جرش دادی؟ +دهنتو ببند کرهه خررر _نه &واقن!؟ _هومم اون هنو بچسس +من بچه نیستم -چرا هستی+نه نیستم -ما سره اینکه ا/ت ی بچس هیچوقت به توافق نمیرسیم +چون نیستم (باحرص) تو اون موقع هم میگفتی من بچم اما نیسم &اه بسه دیگه +من گشنمه الان از بیرون غذا سفارش میدم &اخجون اما به حساب تو چشم غره ای بهش رفتمو گفتم باشه دفعه قبل تو بااااا به چشمای تهیونگ نگاه کردم تو چشماش خشمو دیدم اما به رو خودم نیاوردم و گفتم...
ادامش و پارت بعد میزارم چون با لپتاپه دستام درد گرفت ی پارت دیگه میزارم بقیش فردا باید برای کلاس فردام پاور درست کنم
شرط:نداریممم:)))
اما لایک کنید حیحیییی
زنگ در خورد و ا/ت در رو وا کرد (ویو ا/ت)وقتی در رو وا کردم همش تو فکر این بودم که چه سوتی دادم در و وا کردم و نشستم رو مبل که جسیکا اومد تو بی هوا گفت دختر اینجا دیگه کجااس که چمش خورد به تهیونگ و گفت خونه ی تهیونگه؟ _هومم جسیکا خونه ی منه جسیکا با حرص گفت من بهت میگفتم اون تهیونگه تو باور نمیکردی الاغ تهیونگ زد زیر خنده _پس فحش هارو از جسیکا یاد گرفتی نه؟! رفتم دست جسیکارو گفتم نشوندمش پیش خودم یدونه با انگشت زد رو پیشونیم و دستمو گذاشتم رو پیشونیمو گفتم عاااای دردم گرفت &من دوساله دارم بهت میگم بیا این پسره رو ببین,ببین کیه میشناسیش هی نه نه نه دیدی اخرش همون بود (علامت جسیکا از این به بعد &جون لپتاپ یاری می کند و ضربدر رو پیدا نمی کنم) _تو و جسیکا چجوری همو میشناسید؟ +من تو کافه ارت که برای بابای این دختره ی چشم سفیده کار میکردم که برای جسیکاعه اونجا باهاش اشنا شدم &شما چجوری همو پیدا کردید؟ +الان میگم فضول خانم : همچی رو براش تعریف کردم & پس تقدیر این شکلی بوده ک شما در هر صورت پیش هم باشید +حیح تازه میخوام بیا دانشگاهتون & این خیلی خوبع تازه اینطور پیش همیم + ولی ما که همیشه پیش هم بودیم شب و روز &اره اما وقتی سر و کله ی تهیونگ خان پیدا شده دیگه نمیتونیم کنار همباشیم دیگع تو برا اونی پیش من نمیای تهیونگ خندید + اما تهیونگ من بدون جسی میمیرم -جسی پس وقتی میگفتی ی دوس دارم خوشگل و غرغروعه و لجباز منظورت ا/ت بود &هومم اره +جسی بهت حسودیم میشه &عا چرا خوب +چون این همه مدت پیش ته ته من بودی و راجب من باهاش حرف میزدی در حالی ک من حتی نمیدونستم کجاس اه &اضافه کنم و البته حسود! تهیونگ خندید &عا تهیونگا تا حالا جرش دادی؟ +دهنتو ببند کرهه خررر _نه &واقن!؟ _هومم اون هنو بچسس +من بچه نیستم -چرا هستی+نه نیستم -ما سره اینکه ا/ت ی بچس هیچوقت به توافق نمیرسیم +چون نیستم (باحرص) تو اون موقع هم میگفتی من بچم اما نیسم &اه بسه دیگه +من گشنمه الان از بیرون غذا سفارش میدم &اخجون اما به حساب تو چشم غره ای بهش رفتمو گفتم باشه دفعه قبل تو بااااا به چشمای تهیونگ نگاه کردم تو چشماش خشمو دیدم اما به رو خودم نیاوردم و گفتم...
ادامش و پارت بعد میزارم چون با لپتاپه دستام درد گرفت ی پارت دیگه میزارم بقیش فردا باید برای کلاس فردام پاور درست کنم
شرط:نداریممم:)))
اما لایک کنید حیحیییی
۵.۵k
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.