بابایی جونم 💛 ▪︎Part 46▪︎
اون صدا مطعلق به ساسنگ فن معروف جیمین بود
س.ف: چیشد جیمین شی از شنیدن صدام تعجب کردی
جیمین: دهنتو ببند کثافت برای چی بهم زنگ زدی؟
س.ف: بهتره با من درست حرف بزنی وگر نه منم با دخترت خوب رفتار نمیکنم
جیمین: عوضی دستت به دخترم بخوره میکشم
س.ف: ای وای خیلی ترسیدم مثلا میخوای چیکار کنی؟هوم
جیمین: چی میخوای باز؟
س.ف: ایندفعه دیگه تورو نمیخوام پول میخوام
جیمین: چقدر؟
س.ف: اووو میبینم کوتاه اومدی
جیمین: حرف اضافی نزن بگو چقدر؟
س.ف: باشه بابا چرا حالا عصبی میشی ۵۰ میلیون دلار ناقابل اونم تا فردا غروب برام میاری به آدرسی که میدم حواست باشه خطایی ازت سر نزنه چون دخترت تو خطر میوفته
بعد از این حرف گوشیرو قطع کرد
جیمین: کثافت
یونا: میخوای چیکار بکنی؟
جیمین: ایندفعه دیگه نمیزارم فرار کنه باید گیرش بندازم
یونا: ولی ممکنه جون جانا به خطر بیوفته
جیمین: نترس میدونم چیکار کنم
چند ساعتی گذشت و جیمین هنوز بیرون بود منم از نگرانی خوابم نمیبرد همش به فکر جانا بودم الان یعنی به بچم غذا دادن اونو جای گرم بردن یا تو سرما نگه داشتن و.... کلی فکر دیگه
(جیمین)
خب دیگه وقت اجرای نقشست راه افتادم سمت آدرسی که برام فرستاده بود و وقتی رسیدم با ساک پول پیاده شدم و رفتم سمت ماشینش که دیدم اون با جانا که دستاش و دهنشو رو بسته بودن پیاده شد و اومد سمت من از چهره جانا معلوم بود که کلی گریه کرده
س.ف: به به جیمین شی مشتاق دیدار
جیمین: دهنتو ببند زود تر پولتو بگیر بچمو آزاد کن
س.ف: چشم حتما
جیمین: ساک پول رو پرت کرد سمت اون دختر و اون هم زیپ ساک رو باز کرد و بعد از چک کردن پولا دست و دهن جانا رو باز کرد و فرستادش پیش جیمین و جانا هم سریع رفت بغل پدرش و جیمین هم سریع اون رو بغل کرد و برد سوار ماشین کرد همون موقع پلیسا عین مور و ملخ ریختن توی اون خونه خرابه و اون ساسنگ فن و همراه با افرادش دستگیر کردن و ساک پول رو هم به جیمین برگردوندن جیمین هم بعد از اینکه جانارو آروم کرد راه افتاد سمت اداره پلیس تا کارای آخر شکایتش رو انجام بده و بعد از اون رفتن به خونه خودشون تا یونا زودتر از نگرانی در بیاد
کپی ممنوع ❌
س.ف: چیشد جیمین شی از شنیدن صدام تعجب کردی
جیمین: دهنتو ببند کثافت برای چی بهم زنگ زدی؟
س.ف: بهتره با من درست حرف بزنی وگر نه منم با دخترت خوب رفتار نمیکنم
جیمین: عوضی دستت به دخترم بخوره میکشم
س.ف: ای وای خیلی ترسیدم مثلا میخوای چیکار کنی؟هوم
جیمین: چی میخوای باز؟
س.ف: ایندفعه دیگه تورو نمیخوام پول میخوام
جیمین: چقدر؟
س.ف: اووو میبینم کوتاه اومدی
جیمین: حرف اضافی نزن بگو چقدر؟
س.ف: باشه بابا چرا حالا عصبی میشی ۵۰ میلیون دلار ناقابل اونم تا فردا غروب برام میاری به آدرسی که میدم حواست باشه خطایی ازت سر نزنه چون دخترت تو خطر میوفته
بعد از این حرف گوشیرو قطع کرد
جیمین: کثافت
یونا: میخوای چیکار بکنی؟
جیمین: ایندفعه دیگه نمیزارم فرار کنه باید گیرش بندازم
یونا: ولی ممکنه جون جانا به خطر بیوفته
جیمین: نترس میدونم چیکار کنم
چند ساعتی گذشت و جیمین هنوز بیرون بود منم از نگرانی خوابم نمیبرد همش به فکر جانا بودم الان یعنی به بچم غذا دادن اونو جای گرم بردن یا تو سرما نگه داشتن و.... کلی فکر دیگه
(جیمین)
خب دیگه وقت اجرای نقشست راه افتادم سمت آدرسی که برام فرستاده بود و وقتی رسیدم با ساک پول پیاده شدم و رفتم سمت ماشینش که دیدم اون با جانا که دستاش و دهنشو رو بسته بودن پیاده شد و اومد سمت من از چهره جانا معلوم بود که کلی گریه کرده
س.ف: به به جیمین شی مشتاق دیدار
جیمین: دهنتو ببند زود تر پولتو بگیر بچمو آزاد کن
س.ف: چشم حتما
جیمین: ساک پول رو پرت کرد سمت اون دختر و اون هم زیپ ساک رو باز کرد و بعد از چک کردن پولا دست و دهن جانا رو باز کرد و فرستادش پیش جیمین و جانا هم سریع رفت بغل پدرش و جیمین هم سریع اون رو بغل کرد و برد سوار ماشین کرد همون موقع پلیسا عین مور و ملخ ریختن توی اون خونه خرابه و اون ساسنگ فن و همراه با افرادش دستگیر کردن و ساک پول رو هم به جیمین برگردوندن جیمین هم بعد از اینکه جانارو آروم کرد راه افتاد سمت اداره پلیس تا کارای آخر شکایتش رو انجام بده و بعد از اون رفتن به خونه خودشون تا یونا زودتر از نگرانی در بیاد
کپی ممنوع ❌
۱۹۱.۸k
۰۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.