𝐏𝐀𝐑𝐓 ²⁰
عمیق مثل دریا ( ᎠᎬᎬᏢ ᏞᏆᏦᎬ ͲᎻᎬ ՏᎬᎪ)𝐏𝐀𝐑𝐓 ²⁰
لپ هاش قرمز شد .آجوما: یکیش رو میگم خب من داشتم میله های عمارت رو تمیز میکردم پام خورد به سطل کف ریخت رو زمین داشتم کارمو تمیز میگردم پام لیز خورد گرفتم ( چیه ادمینتون عشق و عاشقی حالیش نی از رو سریال میگه که تکراریه ~|~ ) + عرررر چه کیوت. از پیش آجوما رفتم + یعنی منم همینکارو کنم....میکنم بریم تو کارش . رفتمپسش هیونا یه سطل کف و دستمال گرفتم و رفتم سمت پله ها ازشون رفتم بالا نرده های راهرو رو نشستم تمیز کردن که هوسوک داشت میومد بالا سطل رو ریختم رو زمین هم بهم نزدیک شد کاری کردم پام لیز بخوره و گرفتم + ولمنکنیا _ یک....+ نه نه _ دو + نکن _ سه + نهههههه....آخ ستون فقراتم . بهمیه چشمک شیطانیی زد و رفت سمت اتاقش + هوسوک حلالت نمیکنممممم ( با داد ). هنوز رو زمین بودم پامو بردم بالا دستامو بردم بالا + مامانننن چرا این انقدر سرسخته . یونگی: پاشوپچل + تقصیر اون دوستته میخام پاشم لیز میخورم . یونگی: ای خدا ¥ چیکار به دوست من داری . یونگی: تو چیکار به بحث من و اون داری ¥ ببین آقای پیشی جهرررر پیشی . یونگی: جوراب خانم اسم دارم ولی چقدر بهم میادا¥ سیب زمینی . یونگی: انگل + بسه یکی کمکم کنه . بی توجه به من ادامه میدادن جیمین دستش تو جیبش بود اومد بالای سرم . جیمین: اوضاع به طرز بدی خیطه + تلو خدا کمکم کن . دستمو گرفت دو تایی لیز خوردیم . جیمین: آخه دختره خنک این چه کاریه برای خودت درست کردی + مگه دیدی . جیمین: نه داشتم کرم میدیدم سطل رو عمدا ریخت + نگی بهش . جیمین: حالا فعلا بیا از این دنیای کف نجات پیدا کنیم جیمن رو زانو شد و کمکم کرد پاشم دوتایی نرده رو گرفتیم کهجیمین صدای اون دختر دیوونه زد + آفرین قشنگپاککن ایشالا صد برابر این سختی بکشی . جیمین خندید و زودی جمعش کرد دیدیم یونگی و هیونا دارن هنوز دعوا میکنن که یونگی هیونا رو هل داد به سمت دیوار و محاصرش کرد هوسوک رو دیدم جیمین چشماش بچم پر تعجب بود و گفت منمیرم بلند زدمزیر خنده که بخاطر اینکه کفشم کفی بود نزدیک بود بخورمزمین که هوسوک دستم گرفت دوباره شروع کردم خندیدن. ¥ امممم ببخشید میشه برید اونو . یونگی: چیه رسمی شدی + وایی مامان جررررر اییی دلم جیرررررر . دوتایی جداشدن من دستم هنوز تو دست هوسوک بود هیونا خجالت زده رفت پایین . یونگی: خب من رفتم _ اوکی . اون دختر دیوونه هم پشت سرش رفت دوباره از حرکت یونگی و هیونا خندم گرفت هوسوک مود نگام کرد صاف وایسادم چسبوندم به دیوار _ اینچیش خنده داره . از کارش تعجب کردم نگاهی به چشماش کردم چه خوشگل بودن پام دوباره لیز خورد پریدم تو بغلش + ایندفعه واقعا مخم میشکست ولم نکنیا . یه تک خنده ای کرد و رفت سمت اتاقم
Like ±²⁰
لپ هاش قرمز شد .آجوما: یکیش رو میگم خب من داشتم میله های عمارت رو تمیز میکردم پام خورد به سطل کف ریخت رو زمین داشتم کارمو تمیز میگردم پام لیز خورد گرفتم ( چیه ادمینتون عشق و عاشقی حالیش نی از رو سریال میگه که تکراریه ~|~ ) + عرررر چه کیوت. از پیش آجوما رفتم + یعنی منم همینکارو کنم....میکنم بریم تو کارش . رفتمپسش هیونا یه سطل کف و دستمال گرفتم و رفتم سمت پله ها ازشون رفتم بالا نرده های راهرو رو نشستم تمیز کردن که هوسوک داشت میومد بالا سطل رو ریختم رو زمین هم بهم نزدیک شد کاری کردم پام لیز بخوره و گرفتم + ولمنکنیا _ یک....+ نه نه _ دو + نکن _ سه + نهههههه....آخ ستون فقراتم . بهمیه چشمک شیطانیی زد و رفت سمت اتاقش + هوسوک حلالت نمیکنممممم ( با داد ). هنوز رو زمین بودم پامو بردم بالا دستامو بردم بالا + مامانننن چرا این انقدر سرسخته . یونگی: پاشوپچل + تقصیر اون دوستته میخام پاشم لیز میخورم . یونگی: ای خدا ¥ چیکار به دوست من داری . یونگی: تو چیکار به بحث من و اون داری ¥ ببین آقای پیشی جهرررر پیشی . یونگی: جوراب خانم اسم دارم ولی چقدر بهم میادا¥ سیب زمینی . یونگی: انگل + بسه یکی کمکم کنه . بی توجه به من ادامه میدادن جیمین دستش تو جیبش بود اومد بالای سرم . جیمین: اوضاع به طرز بدی خیطه + تلو خدا کمکم کن . دستمو گرفت دو تایی لیز خوردیم . جیمین: آخه دختره خنک این چه کاریه برای خودت درست کردی + مگه دیدی . جیمین: نه داشتم کرم میدیدم سطل رو عمدا ریخت + نگی بهش . جیمین: حالا فعلا بیا از این دنیای کف نجات پیدا کنیم جیمن رو زانو شد و کمکم کرد پاشم دوتایی نرده رو گرفتیم کهجیمین صدای اون دختر دیوونه زد + آفرین قشنگپاککن ایشالا صد برابر این سختی بکشی . جیمین خندید و زودی جمعش کرد دیدیم یونگی و هیونا دارن هنوز دعوا میکنن که یونگی هیونا رو هل داد به سمت دیوار و محاصرش کرد هوسوک رو دیدم جیمین چشماش بچم پر تعجب بود و گفت منمیرم بلند زدمزیر خنده که بخاطر اینکه کفشم کفی بود نزدیک بود بخورمزمین که هوسوک دستم گرفت دوباره شروع کردم خندیدن. ¥ امممم ببخشید میشه برید اونو . یونگی: چیه رسمی شدی + وایی مامان جررررر اییی دلم جیرررررر . دوتایی جداشدن من دستم هنوز تو دست هوسوک بود هیونا خجالت زده رفت پایین . یونگی: خب من رفتم _ اوکی . اون دختر دیوونه هم پشت سرش رفت دوباره از حرکت یونگی و هیونا خندم گرفت هوسوک مود نگام کرد صاف وایسادم چسبوندم به دیوار _ اینچیش خنده داره . از کارش تعجب کردم نگاهی به چشماش کردم چه خوشگل بودن پام دوباره لیز خورد پریدم تو بغلش + ایندفعه واقعا مخم میشکست ولم نکنیا . یه تک خنده ای کرد و رفت سمت اتاقم
Like ±²⁰
۵۵.۰k
۲۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.