Oblivion of the mafia part 5
سومین: خب مارو دزدیدین حداقل میزاشتین لباس بیاریم
تهیونگ: ا..
جیمین: بسه بذاریم شما دوتا رو تا شب فقط فوش میدین
تهیونگ: سه تا بادیگارد با خودتون ببرین برین خرید
سوک یونگ: هانن؟؟ مگه بچه ایم.. قبل این خودمون میرفتیم خرید الانم خودمون تنها میریم
جیمین: خودتون تنها رفتین که الان این جایین
سوک یونگ: تو خفه
تهیونگ: همینه که هس
سومین: پس کنسله مام نمیایم برین دنبال دو نفر دیگه
تهیونگ: یعنی چی(یکم داد)
سومین: همینه که هس😌
جیمین: چقد منو یاد.. هیچی ولش
تهیونگ: برین ولی یه بادیگارد رو باید ببرین
سوک یونگ: حالا شد
جیمین: زود باشین
رفتن بخرن
سوک یونگ: وات د هل اونی اینجا کجاس😐
سومین: نمد😑
سومین: اونیی اونجا رو چه خوشگله
سوک یونگ: بدو بریم تو ببینیمش
لباس اینام خریدن و اریشم کردن
*
بارون بارید اینام ماشین نبرده بودن
گوشی سومین زنگ خورد(قبلا گوشیشون داده بودن)
تهیونگ: کاراتون تموم شد بیایم دنبالتون
سومین: عاا. اره زود باش بیا الان خیس میشیم
چند مین بعد
دوتا ماشین مشکی جلوشون وایساد
تهیونگ: تو(به سومین گف ) سوارشو
جیمین: تو هم سوار شو(به سوک یونگ)
سوار شدن
تهیونگ: این چرا انقد خوشگل شده(تو ذهنش به سومین گف)
جیمین: لباست خیلی بازه
سوک یونگ: اینش دیگه به تو ربطی نداره
جیمین: تو الان دوس دخترمی پس ربط داره
سوک یونگ: خب که چی دوس دختر واقعیت که نیستم
بریم سراغ ته و سومین
تهیونگ: کمر بندتو ببند
سومین: عا.. باشه یادم رف
سومین سردش شد
سومین: شیشه رو بزن بالا سرده
تهیونگ: من سردم نیس
سومین: من هس
تهیونگ: به من چه
سومین: عوضیی(زیر لب اروم گف)
ته شیشه رو زد بالا
تهیونگ: جلو مهمونا درس حرف بزن
سومین: ببخشید بابا ازتون ادب یاد نگرفتم
تهیونگ: 😒
رسیدن
*
رفتن تو
سومین: اخخخ قلبم وایساد چه خوشگله
تهیونگ: بیا
سومین: ها
تهیونگ: خیلی خنگی
دستاش دور کمر سومین برد بغلش کرد
سومین: هویی چیکار میکنی
تهیونگ: نکنه می خوای هفت فرسخ فاصله داشته باشی
جیمین و سوک یونگم رسیدن
جیمین: پیادشو بریم
سوک یونگ: اوک
جیمینم مث تهیونگ سوک یونگ بغل کرد
تهیونگ: جیمین.. ببا اینجا
جیمین و سوک یونگ رفتن سر میز سو مین و تهیونگ
سوک یونگ: عررر سومین این چه وضعیه😂
سومین: زندانی بودیم بهتر بود
سوک یونگ: اره 😂
سومین: خودتو نگاه چطوری چسبیدی بهش
سوک یونگ: تقصیر من نیست که گفتم فقط ده میلیون بردار که گیرشون نیوفتیم
تهیونگ: یه بار دیگه بخاین حسابامون هک کنین خودم به حسابتون میرسم
سومین: وات د اونی اون مینهو نیس
سوک یونگ: اره خودشه وارث خاندان لی اینجا چیکار میکنه.. پایه ایی بریم یکم کرم بریزیم😆
سومین: بریم
دستاشون کشیده شد
تهیونگ و جیمین: کجا؟
تهیونگ: گفتم دردسر درس نکنین
سومین: گگگگگ😝(مثلا اداشو دراورد)
تهیونگ: ا..
جیمین: بسه بذاریم شما دوتا رو تا شب فقط فوش میدین
تهیونگ: سه تا بادیگارد با خودتون ببرین برین خرید
سوک یونگ: هانن؟؟ مگه بچه ایم.. قبل این خودمون میرفتیم خرید الانم خودمون تنها میریم
جیمین: خودتون تنها رفتین که الان این جایین
سوک یونگ: تو خفه
تهیونگ: همینه که هس
سومین: پس کنسله مام نمیایم برین دنبال دو نفر دیگه
تهیونگ: یعنی چی(یکم داد)
سومین: همینه که هس😌
جیمین: چقد منو یاد.. هیچی ولش
تهیونگ: برین ولی یه بادیگارد رو باید ببرین
سوک یونگ: حالا شد
جیمین: زود باشین
رفتن بخرن
سوک یونگ: وات د هل اونی اینجا کجاس😐
سومین: نمد😑
سومین: اونیی اونجا رو چه خوشگله
سوک یونگ: بدو بریم تو ببینیمش
لباس اینام خریدن و اریشم کردن
*
بارون بارید اینام ماشین نبرده بودن
گوشی سومین زنگ خورد(قبلا گوشیشون داده بودن)
تهیونگ: کاراتون تموم شد بیایم دنبالتون
سومین: عاا. اره زود باش بیا الان خیس میشیم
چند مین بعد
دوتا ماشین مشکی جلوشون وایساد
تهیونگ: تو(به سومین گف ) سوارشو
جیمین: تو هم سوار شو(به سوک یونگ)
سوار شدن
تهیونگ: این چرا انقد خوشگل شده(تو ذهنش به سومین گف)
جیمین: لباست خیلی بازه
سوک یونگ: اینش دیگه به تو ربطی نداره
جیمین: تو الان دوس دخترمی پس ربط داره
سوک یونگ: خب که چی دوس دختر واقعیت که نیستم
بریم سراغ ته و سومین
تهیونگ: کمر بندتو ببند
سومین: عا.. باشه یادم رف
سومین سردش شد
سومین: شیشه رو بزن بالا سرده
تهیونگ: من سردم نیس
سومین: من هس
تهیونگ: به من چه
سومین: عوضیی(زیر لب اروم گف)
ته شیشه رو زد بالا
تهیونگ: جلو مهمونا درس حرف بزن
سومین: ببخشید بابا ازتون ادب یاد نگرفتم
تهیونگ: 😒
رسیدن
*
رفتن تو
سومین: اخخخ قلبم وایساد چه خوشگله
تهیونگ: بیا
سومین: ها
تهیونگ: خیلی خنگی
دستاش دور کمر سومین برد بغلش کرد
سومین: هویی چیکار میکنی
تهیونگ: نکنه می خوای هفت فرسخ فاصله داشته باشی
جیمین و سوک یونگم رسیدن
جیمین: پیادشو بریم
سوک یونگ: اوک
جیمینم مث تهیونگ سوک یونگ بغل کرد
تهیونگ: جیمین.. ببا اینجا
جیمین و سوک یونگ رفتن سر میز سو مین و تهیونگ
سوک یونگ: عررر سومین این چه وضعیه😂
سومین: زندانی بودیم بهتر بود
سوک یونگ: اره 😂
سومین: خودتو نگاه چطوری چسبیدی بهش
سوک یونگ: تقصیر من نیست که گفتم فقط ده میلیون بردار که گیرشون نیوفتیم
تهیونگ: یه بار دیگه بخاین حسابامون هک کنین خودم به حسابتون میرسم
سومین: وات د اونی اون مینهو نیس
سوک یونگ: اره خودشه وارث خاندان لی اینجا چیکار میکنه.. پایه ایی بریم یکم کرم بریزیم😆
سومین: بریم
دستاشون کشیده شد
تهیونگ و جیمین: کجا؟
تهیونگ: گفتم دردسر درس نکنین
سومین: گگگگگ😝(مثلا اداشو دراورد)
۴.۳k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.