𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁷⁴
هایون :تو اینجا چیکار میکنی ؟
ملکه : نمیدانم...من فقط در کنار جونگکوک خواب بودم که تورا با این سر و وضع عجیب دیدم !
_________________________________________________________
هایون : ملکه ...
ملکه :...
هایون : این دستبند رو عشقم بهم هدیه داده ...نگهش دار و همیشه به یاد من باش !
ملکه دست رد به سینه هایون نمیزند و دستبند را میگیرد ...
ملکه :این دستبند رو از چه کسی هدیه گرفتم !
هایون لبخند مرموزانه ای میزند و میگوید : از خودت !
ناگهان نور زیادی بینشون قرار میگیره و هایون به هوش میاد !
هایون : اینجا کجاست ؟ آخ سرم !
جونگکوک : اینجا بیمارستانه وقتی کله شق بازی درآوردی و با اون غول های بی شاخ و دم درگیر شدی از هوش رفتی !
جیمین : یاع دختر قهرمانمون شدیا ...نقاشی ، مهر و دفترچه رو نجات دادی !
هایون : احساس گرور 😌
تهیونگ :بیا پایین بچه ...بیا پایین سرمون درد گرفت ...
یونگی : بچه ها خودتون میدونین من با اینکه شما تو استادیو باشین مشکلی ندارم اما اونجا دیگه امن نیست ...
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁷⁴
هایون :تو اینجا چیکار میکنی ؟
ملکه : نمیدانم...من فقط در کنار جونگکوک خواب بودم که تورا با این سر و وضع عجیب دیدم !
_________________________________________________________
هایون : ملکه ...
ملکه :...
هایون : این دستبند رو عشقم بهم هدیه داده ...نگهش دار و همیشه به یاد من باش !
ملکه دست رد به سینه هایون نمیزند و دستبند را میگیرد ...
ملکه :این دستبند رو از چه کسی هدیه گرفتم !
هایون لبخند مرموزانه ای میزند و میگوید : از خودت !
ناگهان نور زیادی بینشون قرار میگیره و هایون به هوش میاد !
هایون : اینجا کجاست ؟ آخ سرم !
جونگکوک : اینجا بیمارستانه وقتی کله شق بازی درآوردی و با اون غول های بی شاخ و دم درگیر شدی از هوش رفتی !
جیمین : یاع دختر قهرمانمون شدیا ...نقاشی ، مهر و دفترچه رو نجات دادی !
هایون : احساس گرور 😌
تهیونگ :بیا پایین بچه ...بیا پایین سرمون درد گرفت ...
یونگی : بچه ها خودتون میدونین من با اینکه شما تو استادیو باشین مشکلی ندارم اما اونجا دیگه امن نیست ...
۳.۰k
۰۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.