فصل دوم پارت 67 ازدواج اجباری
فصل دوم پارت 67 ازدواج اجباری
★ویو ا/ت★
< خیلی جو سنگین بود همه داشتن درمورد شرکت و کاراشون حرف میزدن و کلا نمیتونستم تحمل کنم سری رفتم بیرون یه نخ سیگار کشیدم که پدربزرگ صدام زد منم رفتم داخل >
* علامت پدربزرگ پدرگ *
پدرگ. ا/ت تو چند سالته
- 24 سالمه
پدرگ. افرین نیونجین هم 7 سالش شده پس بهتره با شوگا ازدواج کنی
- وایستا باهم بریم داری تند میری
پدرت. ا/ت بی احترامی نکن
- بابا و همه تون داخل این کار دخالت نکنین بببینم این از جون من چی میخواد
× ا/ت بیا اروم حرف بزنیم
پدرگ. نیونجین هفت سالشه الان بره داخل جامعه براش سخت میشه
- تو نگران خودت باش
از اول زندگیم فقط تو تسمیم گرفتی از این به بعد خودم برای خودم تصمیم میگیرم ناسلامتی 24 سالمه
پدرگ. تو باید با شوگا ازدواج کنی .داد.
- نه بابا تو فقط عمر کن برو بابا یه مشت ادم اسکل و پیر افتادین باهم به من و امسال من زور میگین .داد.
× ا/ت بیا با آرامش حرف بزنیم
- من دیگه زندگیم به خودم مربوط من الکی این اقا رو ول نکردم دلیل داره پس ببندین
پدرگ. داری از حرف های من سر پیچی میکنی
- اره سرپیچی نمیکنم جلوت وایستادم ببینم میخوای چیکار کنی
پدرگ. باشه تو دیگه نوهی من نیستی
- مگه تا الان بودم؟
پدرگ. چقدر تو بی معرفتی
- اها باشه پس اوکی نوت نیستم دیگه باشه برات جبران میکنم تا الان نبودم از الان به بعد هم نیستم
× ا/ت داری شلوغ میکنی وایستا
- شنیدنی هارو شنیدم من میریم
★ویو ا/ت★
< سوار ماشین شدم حرکت کردم سمت خونهی روناک فقط پست سر هم سیگار میکشیدم که رسیدم برای روناک تعریف کردم و نیونجین رو گرفتم رفتم خونه لباسامو در اوردم و میکاپمو پاک کردم حال و حوصلهی روتین نداشتم نیونجین رو بردم خوابوندم و زنگ زدم به جونگکوک >
شرط پارت بعد
۳۵:« لایک ❤️
★ویو ا/ت★
< خیلی جو سنگین بود همه داشتن درمورد شرکت و کاراشون حرف میزدن و کلا نمیتونستم تحمل کنم سری رفتم بیرون یه نخ سیگار کشیدم که پدربزرگ صدام زد منم رفتم داخل >
* علامت پدربزرگ پدرگ *
پدرگ. ا/ت تو چند سالته
- 24 سالمه
پدرگ. افرین نیونجین هم 7 سالش شده پس بهتره با شوگا ازدواج کنی
- وایستا باهم بریم داری تند میری
پدرت. ا/ت بی احترامی نکن
- بابا و همه تون داخل این کار دخالت نکنین بببینم این از جون من چی میخواد
× ا/ت بیا اروم حرف بزنیم
پدرگ. نیونجین هفت سالشه الان بره داخل جامعه براش سخت میشه
- تو نگران خودت باش
از اول زندگیم فقط تو تسمیم گرفتی از این به بعد خودم برای خودم تصمیم میگیرم ناسلامتی 24 سالمه
پدرگ. تو باید با شوگا ازدواج کنی .داد.
- نه بابا تو فقط عمر کن برو بابا یه مشت ادم اسکل و پیر افتادین باهم به من و امسال من زور میگین .داد.
× ا/ت بیا با آرامش حرف بزنیم
- من دیگه زندگیم به خودم مربوط من الکی این اقا رو ول نکردم دلیل داره پس ببندین
پدرگ. داری از حرف های من سر پیچی میکنی
- اره سرپیچی نمیکنم جلوت وایستادم ببینم میخوای چیکار کنی
پدرگ. باشه تو دیگه نوهی من نیستی
- مگه تا الان بودم؟
پدرگ. چقدر تو بی معرفتی
- اها باشه پس اوکی نوت نیستم دیگه باشه برات جبران میکنم تا الان نبودم از الان به بعد هم نیستم
× ا/ت داری شلوغ میکنی وایستا
- شنیدنی هارو شنیدم من میریم
★ویو ا/ت★
< سوار ماشین شدم حرکت کردم سمت خونهی روناک فقط پست سر هم سیگار میکشیدم که رسیدم برای روناک تعریف کردم و نیونجین رو گرفتم رفتم خونه لباسامو در اوردم و میکاپمو پاک کردم حال و حوصلهی روتین نداشتم نیونجین رو بردم خوابوندم و زنگ زدم به جونگکوک >
شرط پارت بعد
۳۵:« لایک ❤️
۱۲.۳k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.