تکپارتی=آخرین لمس
ویو ا.ت.تو خونه تنها بودم و منتظر کوک بودم شب ساعت ۱ بود واسه باند کار پیش اومده بود و مثل همیشه قرار بود دیر بیاد خونه ،همینجوری داشتم رمان می خوندم که صدای در اومد بدوبدو دو رفتم جلوی در که متوجه کوک شدم ،چشماش به حالت غیر طبیعی قرمز شده بود و دستاش می لرزید ، فکر کنم برای این که راحت تر برادر ناتنیش رو بکشه مواد زده بود ،آروم رفتم جلو خواستم دستش رو بگیرم که دستم رو پس زد و بعدشم بهم یه سیلی محکم زد که باعث شد بیفتم زمین
کوک.به من دست نزن (عربده)
ا.ت.ک کوک به خودت بیا(بغض و ترس)
کوک.تو تو الان به من گفتی دیوونه(خنده عصبی)
ا.ت.ک کوک من منظورم اون نبود (ترس)
کوک با قدمای محکم و عصبی به سمت ا.تی رفت که الان داشت از عشق زندگیش می ترسید
کوک رفت و جلوی یجی نشست و آروم صورتش رو نوازش کرد
کوک.اخیی هرزه کوچولو ترسیده؟که یهو به موهای ا.ت چنگ زد و کشیدشون.
کوک.هع فکر کردی می زارم بعد این که به من گفتی دیوونه بزارم صورتت بدون کبودی بمونه؟
کوک شروع کرد به کتک زدن ا.ت.بعد ۱۵ مین هنوزم داشت کتکش می زد که ا.ت خیلی بی جون زمزمه کرد
ا.ت.ک کوک د درد داره ب بسته(بغض)
ویو کوک .با حرف ا.ت یه لحظه وایستادم م من داشتم با فرشته کوچولوم چی کار می کردم ......... و ولی اون به من گفت دیوونه پس حقشه کتک بخوره(به خاطر مواد اینجوری احساستش دو قطبی شده)
دوباره به کتک زدن ا.ت ادامه داد که تقریبا بعد ۳۰ مین ا.ت بیهوش شد و دیگه تکون نمی خورد کوک که دیگه اثر مواد از سرش پریده بود شوک شده افتاد زمین و به دیواره ی کاناپه تکیه داد . دستاش می لرزید اون اون فرشتش رو کتک زده بود و الان از سر فرشته کوچولوش خون می یومد و بی حرکت بود کوک سرش رو تکون داد تا خودش رو جمع کنه و بعدش فرشتش رو برآید بغل کردو بردش به سما ماشین و با سرعت ۳۰۰ کیلو متر بر ساعت روند یه سمت بیمارستان
فلش بک به وقتی ا.ت عمله
ویو کوک.حالم خوب نبود اونقدر به دیوار مشت زده بودم که از دستام خون می چکید همینجوری داشتم محوطهی جلوی اتاق عمل رو قدم می زدم که دکتر اومد بیرون
د.اقای جئون ما واقعا متاسفیم
فلش بک ۲ ماه بعد
متن روزنامه.بزرگترین مافیای جهان جئون جونگ کوک بعد به قتل رسوندن معشوقش امروز به زندگی خود پایان داد
☆آخه این چه درخواستی بودㅜㅡㅜ بغض کردم دلتون بهم بسوزه☆
کوک.به من دست نزن (عربده)
ا.ت.ک کوک به خودت بیا(بغض و ترس)
کوک.تو تو الان به من گفتی دیوونه(خنده عصبی)
ا.ت.ک کوک من منظورم اون نبود (ترس)
کوک با قدمای محکم و عصبی به سمت ا.تی رفت که الان داشت از عشق زندگیش می ترسید
کوک رفت و جلوی یجی نشست و آروم صورتش رو نوازش کرد
کوک.اخیی هرزه کوچولو ترسیده؟که یهو به موهای ا.ت چنگ زد و کشیدشون.
کوک.هع فکر کردی می زارم بعد این که به من گفتی دیوونه بزارم صورتت بدون کبودی بمونه؟
کوک شروع کرد به کتک زدن ا.ت.بعد ۱۵ مین هنوزم داشت کتکش می زد که ا.ت خیلی بی جون زمزمه کرد
ا.ت.ک کوک د درد داره ب بسته(بغض)
ویو کوک .با حرف ا.ت یه لحظه وایستادم م من داشتم با فرشته کوچولوم چی کار می کردم ......... و ولی اون به من گفت دیوونه پس حقشه کتک بخوره(به خاطر مواد اینجوری احساستش دو قطبی شده)
دوباره به کتک زدن ا.ت ادامه داد که تقریبا بعد ۳۰ مین ا.ت بیهوش شد و دیگه تکون نمی خورد کوک که دیگه اثر مواد از سرش پریده بود شوک شده افتاد زمین و به دیواره ی کاناپه تکیه داد . دستاش می لرزید اون اون فرشتش رو کتک زده بود و الان از سر فرشته کوچولوش خون می یومد و بی حرکت بود کوک سرش رو تکون داد تا خودش رو جمع کنه و بعدش فرشتش رو برآید بغل کردو بردش به سما ماشین و با سرعت ۳۰۰ کیلو متر بر ساعت روند یه سمت بیمارستان
فلش بک به وقتی ا.ت عمله
ویو کوک.حالم خوب نبود اونقدر به دیوار مشت زده بودم که از دستام خون می چکید همینجوری داشتم محوطهی جلوی اتاق عمل رو قدم می زدم که دکتر اومد بیرون
د.اقای جئون ما واقعا متاسفیم
فلش بک ۲ ماه بعد
متن روزنامه.بزرگترین مافیای جهان جئون جونگ کوک بعد به قتل رسوندن معشوقش امروز به زندگی خود پایان داد
☆آخه این چه درخواستی بودㅜㅡㅜ بغض کردم دلتون بهم بسوزه☆
۱۰.۶k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.