پارت ۱
خرگوش زیبا
جیمین ویو
امروز رفتم سر صحنه فیلم برداری خیلی خسته شدم
داشتم میرفتم به سمت خونم که یه خرگوش سفید دیدم خیلی خوشگل بود برای خودش داشت میرف
رفت وسط خیابون نگاه کردم دیدم یه ماشین داره میاد
سریع رفتمو از وسط خیابون برش داشتم
خیلی خوشگل بود برای همین بردمش خونم باهاش بازی کردمو
بهش غذا دادم
بردمش به اتاقم تا اونجا بخوابه خودمم رفتم رو تخت تا بخوابم
فردا
جیمین
احساس کردم یچیزی پشت سرمه
برگشتم نگاه کردم یه دختر بود
سریع از تخت پاشدم جوری پاشدم که از شدتش اونم بیدار شد
ات:چیکار میکنی ترسوندیم
جیمین :تو اینجا چیکار میکنی چرا لباس تنت نیست
(همه این مدت پتو روی ات بود)
ات یه نگاه به خودش کرد تعجب کرده بود
ات :من آدم شدم
جیمین :بگو کی هستی و اینجا چیکار داری
ات:تو منو اوردی اینجا و باید بگم همون خرگوش سفیدم که نمی دونم چطوری تبدیل به انسان شده
جیمین :حالا بعدن صحبت میکنیم الان یه لباس برات میارم بپوش
۱۰ تا لایک
۲۰تا کامنت
جیمین ویو
امروز رفتم سر صحنه فیلم برداری خیلی خسته شدم
داشتم میرفتم به سمت خونم که یه خرگوش سفید دیدم خیلی خوشگل بود برای خودش داشت میرف
رفت وسط خیابون نگاه کردم دیدم یه ماشین داره میاد
سریع رفتمو از وسط خیابون برش داشتم
خیلی خوشگل بود برای همین بردمش خونم باهاش بازی کردمو
بهش غذا دادم
بردمش به اتاقم تا اونجا بخوابه خودمم رفتم رو تخت تا بخوابم
فردا
جیمین
احساس کردم یچیزی پشت سرمه
برگشتم نگاه کردم یه دختر بود
سریع از تخت پاشدم جوری پاشدم که از شدتش اونم بیدار شد
ات:چیکار میکنی ترسوندیم
جیمین :تو اینجا چیکار میکنی چرا لباس تنت نیست
(همه این مدت پتو روی ات بود)
ات یه نگاه به خودش کرد تعجب کرده بود
ات :من آدم شدم
جیمین :بگو کی هستی و اینجا چیکار داری
ات:تو منو اوردی اینجا و باید بگم همون خرگوش سفیدم که نمی دونم چطوری تبدیل به انسان شده
جیمین :حالا بعدن صحبت میکنیم الان یه لباس برات میارم بپوش
۱۰ تا لایک
۲۰تا کامنت
۴۳.۳k
۱۱ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.