سناریو
وقتیعادتیودردداری
(دراکو)
(ا.ت+ دراکو -)
-ا.ت لطفا...اینجوری خودت اذیت میشی
+نمیشم
-ا.ت میگم نه
+یکم فقط
-نه!
میخواستی ماست خیار بخوری اما دراکو چون طبعش سرد بود اجازه نمیداد،عصبی بودی اما بخاطر عادتت بدقلقی میکردی
دراکو اومد کنارت و بغلت کرد،کنار گوشت زمزمه وار گفت
-بیب...بخاطر خودت میگم.الان اگر ماستخیار بخوری دل دردت بدتر میشه و اذیت میشی...
+اما حوسم الانه!
-نه بیب...گفتم که...الانم بهتره بخوابی
براید استایل بغلت کرد و بردت توی اتاق،گذاشتت روی تخت و کنارت دراز کشید..اروم اروم دلت رو ماساژ میداد و زمزمهوار باهات صحبت میکرد تا اینکه
اروم اروم خوابت برد...
(دراکو)
(ا.ت+ دراکو -)
-ا.ت لطفا...اینجوری خودت اذیت میشی
+نمیشم
-ا.ت میگم نه
+یکم فقط
-نه!
میخواستی ماست خیار بخوری اما دراکو چون طبعش سرد بود اجازه نمیداد،عصبی بودی اما بخاطر عادتت بدقلقی میکردی
دراکو اومد کنارت و بغلت کرد،کنار گوشت زمزمه وار گفت
-بیب...بخاطر خودت میگم.الان اگر ماستخیار بخوری دل دردت بدتر میشه و اذیت میشی...
+اما حوسم الانه!
-نه بیب...گفتم که...الانم بهتره بخوابی
براید استایل بغلت کرد و بردت توی اتاق،گذاشتت روی تخت و کنارت دراز کشید..اروم اروم دلت رو ماساژ میداد و زمزمهوار باهات صحبت میکرد تا اینکه
اروم اروم خوابت برد...
۳.۶k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.