maid of the mansion
(۳)
جونگکوک: با بر خورد تیر به مادرم از خواب پریدم لعنتی بازم همون کابوس لعنتی همون کابوسی که هیچ وقت ولم نمیکنه یه ابی به صورتم زدم نفسم بزور در میومد اومدم و خودمو پرت کردم روی تختم خب بزارید خودمو معرفی کنم
من جئون جونگکوک هستم بزرگ ترین مافیای جهان ۲۹ سالمه زندگی افتضاحی دارم از وقتی مادرم به خاطر اون ادم های عوضی کشته شد منم تصمیم گرفتم یه مافیا بشم تا انتقام مادرم رو بگیرم ساعت ۷ بود بلند شدم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و حاضر شدم و رفتم پایین امروز فقط یه قهوه میخورم
خدمتکار: بله ارباب
جونگکوک: قهوه مو خوردم و به سمت ماشینم رفتم من در کنار مافیا بودن بزرگ ترین شرکت های کره ای رو در سراسر جهان اداره میکنم به سمت شرکت طراحی لباس رفتم از ماشین پیاده شدم و به سمت شرکت رفتم
کارکن ۱ : رئیس داره میاددددد همه جمع شید
جونگکوک: وارد شرکت شدم طبق معمول همه برای احترام جمع شده بودن از کنارشون گذشتم و به سمت اتاقم رفتم و پشت میزم نشستم
( به شماره کرکنان دقت کنید)
کارکن ۲: رئیس اجازه هست بیام تو
جونگکوک: بیا
کارکن۲: قربان طبق گفته شما ما یک شرکت پیدا کردیم که داره خیلی خوب طرح ها شو به شرکت های خارجی میفروشه رئیسش کانگ میری ۳۴ ساله تو بوسان بزرگ شده ولی توی سئول زندگی میکنه شرکتش..
جونگکوک: کافیه فهمیدم
کارکن۳ ۴ و ۵: میتونیم بیایم
جونگکوک: بیاید
کارکن۵: قربان طبق امار این هفته شرکت چانگسون این هفته بیشترین فروش در سطح جهانی رو داشته ( شرکت یونجی اینا)
کارکن۳: قربان بنظرم باید یه قرار داد باهاشون ببندیم
کارکن۴: جالبه بدونید که تمام طرح های پر فروش این شرکت طرح های یه دختر ۱۷ سالس به اسم پارک یونجی!
جونگکوک: توضیح بده
کارکن۲: پارک یونجی ۱۷ ساله اهل سئول پدر مادرش رو خیلی وقت پیش از دست داده بهترین طرح ها متعلق به اونه توی ....زندگی میکنه هیچ اشنایی نداره فقط چند تا دوست به اسم های...
جونگکوک: خوبه فهمیدم بقیه شو به صورت گزارش اماده کن و بهم تحویل بده
کارکن۳: نظرتون چیه یه دیدار باهاشون ترتیب بدم
جونگکوک: اره برای فردا یه قرار بزار
کارکن۳: حتما
جونگکوک: بلند شدم که به گوشیم زنگ اومد
اریک: هی سلام جناب اخمو
جونگکوک: سلام باز چی میخوای
اریک: اخمو خان بیا محل همیشه گی که برات مهمون اوردم
جونگکوک: باشه الان میام
( خب خب اریک دست راست و بهترین و صمیمی ترین دوست جونگکوک)
جونگکوک: خودمو سریع رسوندم
چان: لعنت بهت لعنت بهت جئون
جونگکوک: میبینم ماهی یه گنده ای گرفتی * پوزخند
اریک: گفتم چند وقت بود دلت میخواست برات بگیرم
جونگکوک: دقیقا
اریک: این ماهی هنوز زندس باید بکشیش تا بتونی بخوریش
جونگکوک: دقیقا اسلحمو در اوردم و
چان: نه نه لطفا
صدای شلیک
♡♡♡
جونگکوک: با بر خورد تیر به مادرم از خواب پریدم لعنتی بازم همون کابوس لعنتی همون کابوسی که هیچ وقت ولم نمیکنه یه ابی به صورتم زدم نفسم بزور در میومد اومدم و خودمو پرت کردم روی تختم خب بزارید خودمو معرفی کنم
من جئون جونگکوک هستم بزرگ ترین مافیای جهان ۲۹ سالمه زندگی افتضاحی دارم از وقتی مادرم به خاطر اون ادم های عوضی کشته شد منم تصمیم گرفتم یه مافیا بشم تا انتقام مادرم رو بگیرم ساعت ۷ بود بلند شدم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و حاضر شدم و رفتم پایین امروز فقط یه قهوه میخورم
خدمتکار: بله ارباب
جونگکوک: قهوه مو خوردم و به سمت ماشینم رفتم من در کنار مافیا بودن بزرگ ترین شرکت های کره ای رو در سراسر جهان اداره میکنم به سمت شرکت طراحی لباس رفتم از ماشین پیاده شدم و به سمت شرکت رفتم
کارکن ۱ : رئیس داره میاددددد همه جمع شید
جونگکوک: وارد شرکت شدم طبق معمول همه برای احترام جمع شده بودن از کنارشون گذشتم و به سمت اتاقم رفتم و پشت میزم نشستم
( به شماره کرکنان دقت کنید)
کارکن ۲: رئیس اجازه هست بیام تو
جونگکوک: بیا
کارکن۲: قربان طبق گفته شما ما یک شرکت پیدا کردیم که داره خیلی خوب طرح ها شو به شرکت های خارجی میفروشه رئیسش کانگ میری ۳۴ ساله تو بوسان بزرگ شده ولی توی سئول زندگی میکنه شرکتش..
جونگکوک: کافیه فهمیدم
کارکن۳ ۴ و ۵: میتونیم بیایم
جونگکوک: بیاید
کارکن۵: قربان طبق امار این هفته شرکت چانگسون این هفته بیشترین فروش در سطح جهانی رو داشته ( شرکت یونجی اینا)
کارکن۳: قربان بنظرم باید یه قرار داد باهاشون ببندیم
کارکن۴: جالبه بدونید که تمام طرح های پر فروش این شرکت طرح های یه دختر ۱۷ سالس به اسم پارک یونجی!
جونگکوک: توضیح بده
کارکن۲: پارک یونجی ۱۷ ساله اهل سئول پدر مادرش رو خیلی وقت پیش از دست داده بهترین طرح ها متعلق به اونه توی ....زندگی میکنه هیچ اشنایی نداره فقط چند تا دوست به اسم های...
جونگکوک: خوبه فهمیدم بقیه شو به صورت گزارش اماده کن و بهم تحویل بده
کارکن۳: نظرتون چیه یه دیدار باهاشون ترتیب بدم
جونگکوک: اره برای فردا یه قرار بزار
کارکن۳: حتما
جونگکوک: بلند شدم که به گوشیم زنگ اومد
اریک: هی سلام جناب اخمو
جونگکوک: سلام باز چی میخوای
اریک: اخمو خان بیا محل همیشه گی که برات مهمون اوردم
جونگکوک: باشه الان میام
( خب خب اریک دست راست و بهترین و صمیمی ترین دوست جونگکوک)
جونگکوک: خودمو سریع رسوندم
چان: لعنت بهت لعنت بهت جئون
جونگکوک: میبینم ماهی یه گنده ای گرفتی * پوزخند
اریک: گفتم چند وقت بود دلت میخواست برات بگیرم
جونگکوک: دقیقا
اریک: این ماهی هنوز زندس باید بکشیش تا بتونی بخوریش
جونگکوک: دقیقا اسلحمو در اوردم و
چان: نه نه لطفا
صدای شلیک
♡♡♡
۹.۷k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.