پارت 22
رسیدیم به زمانی که بچشون به دنیا میاد
(در واقع یادم نمیاد چند ماه باید بنویسم)
(ساعت 10 شب)
ویو یوری
نشسته بودیم
با تهیونگ حرف میزدیم
_نه این البوم جدیده بهتر از قبلیه
+نه من البوم قبلیتو بیشتر دوست داشتم
اینو تغییر بده پخش نکن
_چه کاریه یدونه دیگه مینویسم
یدفه ای درد خیلی بدی کل بدنمو فرا گرفت نمیتونستم حتی پام و تکون بدم
فقط تونستم به
تهیونگ بگم
ببرتم بیمارستان
ویو تهیونگ
بغلش کردم بردمش سمت بیمارستان
گذاشتنش رو برانکارت
بردنش
(چند دقیقه بعد)
دکترش اومد صدام زد رفتم پیشش
د: کیسه آب خانومتون هنوز پاره نشده
و احتمالا
تا فردا طول بکشه
نمیتونیم مرخصش کنیم
چون حالشون بده باید همراه باهاشون باشه
تا فردا شاید کیسه آب پاره بشه
اگه پاره نشدم
سزارین میکنیم
_دکترشون گفتن سزارین نکنیم
د: درسته براشون خطرناکه
ولی اگت پاره نشد مجبوریم وگرنه بچه خفه میشه
الانم میتونین برین پیشش اتاق 177 هستن
_ممنون
رفتم تو اتاقت یوری داشت درد میکشید ولی چیزی نمیگفت
_میخوای بیای تو بغلم
+اره(با گریه به خاطر درد)
رفتم رو تخت کنارش اومد تو بغلم کاملا روم بود سرشو
گذاشت رو سینم
میتونستم لرزشش و حس کنم
_کجات درد میکنه
+کمرمو دلم و پاهام
با دستم آروم کمرشو ماساژ میدادم
آروم شده بود تو بغلم خوابش برد
منم همینطوری خوابیدم
ساعت یک شب از خواب بیدار
شدم حس کردم
یوری داره میلرزه
_بیدار شو یوری
یوری و بیدار کردم
+تهیونگ میشه به دکتر بگی بیاد حالم داره بد میشه
_باشه
رفتم دکترو خبر کردم
رفتیم تو اتاق
د: حالت تهوع دارین؟
+اره
د: جای دیگتونم درد میکنه؟
+سرم و دلم
د: زیر دلتون درد میکنه؟
+آره نمیتونم تحمل کنم
_الان میام پیشت
رفتم کنارش دستاشتو دستام بود
دکتر داشت ازش سوال میپرسیدم که
کیسه آبش پاره شد
اشکش درومده بود
د: آقای کیم بلند شین تا به اتاق عمل منتقلش کنیم
اگه میخواین میتونین بیاین تو اتاق عمل
_یوری باهات بیام؟
+نه نمیخواد
از چهرش معلوم بود
نیاز داره پیشش باشم باهاش رفتم تو اتاق
توضیحات و دادن بهش
منم رفتم کنارش
دستمو
انداختم دور گردنش
ماساژشش میدادم
د: یکم بیشتر زور بزن تا سر بچه بیرون بیاد
فک کنم نفسش دیگه بالا نمیومد داشت جون میداد
دکتره داشت میگفت
بیشتر زور بزنه
(چند دقیقه بعد)
صدای گریه بچم اومد یوری تو بغلم بیهوش شد
پرستارا کارای لازم و کردن
ـ............
(در واقع یادم نمیاد چند ماه باید بنویسم)
(ساعت 10 شب)
ویو یوری
نشسته بودیم
با تهیونگ حرف میزدیم
_نه این البوم جدیده بهتر از قبلیه
+نه من البوم قبلیتو بیشتر دوست داشتم
اینو تغییر بده پخش نکن
_چه کاریه یدونه دیگه مینویسم
یدفه ای درد خیلی بدی کل بدنمو فرا گرفت نمیتونستم حتی پام و تکون بدم
فقط تونستم به
تهیونگ بگم
ببرتم بیمارستان
ویو تهیونگ
بغلش کردم بردمش سمت بیمارستان
گذاشتنش رو برانکارت
بردنش
(چند دقیقه بعد)
دکترش اومد صدام زد رفتم پیشش
د: کیسه آب خانومتون هنوز پاره نشده
و احتمالا
تا فردا طول بکشه
نمیتونیم مرخصش کنیم
چون حالشون بده باید همراه باهاشون باشه
تا فردا شاید کیسه آب پاره بشه
اگه پاره نشدم
سزارین میکنیم
_دکترشون گفتن سزارین نکنیم
د: درسته براشون خطرناکه
ولی اگت پاره نشد مجبوریم وگرنه بچه خفه میشه
الانم میتونین برین پیشش اتاق 177 هستن
_ممنون
رفتم تو اتاقت یوری داشت درد میکشید ولی چیزی نمیگفت
_میخوای بیای تو بغلم
+اره(با گریه به خاطر درد)
رفتم رو تخت کنارش اومد تو بغلم کاملا روم بود سرشو
گذاشت رو سینم
میتونستم لرزشش و حس کنم
_کجات درد میکنه
+کمرمو دلم و پاهام
با دستم آروم کمرشو ماساژ میدادم
آروم شده بود تو بغلم خوابش برد
منم همینطوری خوابیدم
ساعت یک شب از خواب بیدار
شدم حس کردم
یوری داره میلرزه
_بیدار شو یوری
یوری و بیدار کردم
+تهیونگ میشه به دکتر بگی بیاد حالم داره بد میشه
_باشه
رفتم دکترو خبر کردم
رفتیم تو اتاق
د: حالت تهوع دارین؟
+اره
د: جای دیگتونم درد میکنه؟
+سرم و دلم
د: زیر دلتون درد میکنه؟
+آره نمیتونم تحمل کنم
_الان میام پیشت
رفتم کنارش دستاشتو دستام بود
دکتر داشت ازش سوال میپرسیدم که
کیسه آبش پاره شد
اشکش درومده بود
د: آقای کیم بلند شین تا به اتاق عمل منتقلش کنیم
اگه میخواین میتونین بیاین تو اتاق عمل
_یوری باهات بیام؟
+نه نمیخواد
از چهرش معلوم بود
نیاز داره پیشش باشم باهاش رفتم تو اتاق
توضیحات و دادن بهش
منم رفتم کنارش
دستمو
انداختم دور گردنش
ماساژشش میدادم
د: یکم بیشتر زور بزن تا سر بچه بیرون بیاد
فک کنم نفسش دیگه بالا نمیومد داشت جون میداد
دکتره داشت میگفت
بیشتر زور بزنه
(چند دقیقه بعد)
صدای گریه بچم اومد یوری تو بغلم بیهوش شد
پرستارا کارای لازم و کردن
ـ............
۵.۶k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.