نقاب دار مشکی
𝙗𝙡𝙖𝙘𝙠 𝙢𝙖𝙨𝙠𝙚𝙙
(𝙋𝙖𝙧𝙩 34)
ات ویو
با تاپش نور خورشید تو صورتم چشمامو باز کردم و دیدم رو تختم و کنارمم سوجین خوابیده...... بلند شدم و اتفاقات دیشب تو ذهنم مرور میشد و باعث میشد سرم درد بگیره..... از جام بلند شدم و دیدم لباس خواب تنمه...... فکر کنم سوجین لباسامو عوض کرده......رفتم دستشویی کارای لازم کردم و دست و صورتمو شستم و خشک کردم و رفتم اتاق و موهامو شونه کردم و چون کوتاه بود نمیتونستم ببندم...... دمپایی های پشمیم رو پوشیدم و رفتم پایین دیدم اعضا نشستن بدون ماسک و دارن فوتبال نگاه میکنن......
ات: صبح بخیر....
هر 3 تاشون: صبح بخیر ات.....
یونگی: خوبی؟.....
ات: اوهوم....
جیمین: واقعا بابت اون......
( تا اومد بقیه حرفشو بگه)
ات: نیازی نیست دیگه کافیه قضیه رو فراموش کنیم...... فقط بقیه بفهمن شما بی تی اس هستید؟.....
یونگی: نه نه اصلا..... میتونید به میرا و امیلیا بگید که فک کنم تا الان تهیونگ به امیلیا گفته باشه و صد درصد امیلیا هم به میرا گفته..... این موضوع بین خودمون میمونه بین 11 تامون باشه؟.....
ات: اوهوم..... صبحونه خوردید؟
جیمین: نه.....
ات: خب بزارید الان براتون صبحونه درست میکنم.....
جونگ کوک: مرسی..... سوجین بیدار نشد؟
ات: نه عین خرس خوابیده..... برام جای تعجبه الان خوابه چون اون سحرخیزه.....
یونگی: ( میخنده)
جیمین: والا ما هم اولین باره میبینیم یونگی سحرخیز شده چون.....
( تا اومد بقیه حرفشو بگه)
ات: اره چون یونگی پیشیه خوابالوعه تو بی تی اس.... ( میخنده)
جیمین: دقیقا..... ( میخنده)
ات: پس شما ها بودید که همش تو کنسرت میومدین سمت من و نگام میکردین.....
یونگی و جیمین: ( سرشون پایین بود خجالت کشیده بودن).... اره
ات: براتون احترام زیادی قائلم و واقعا زحمت زیادی واسه فن هاتون میکشید..... ( تعظیم میکنه)
یونگی: نه نه نیاز نیست ممنون.....
جیمین: خیلی ممنونم....
سوجین: ( جیغ بلند)..... جونگ کوکککک
( یهو همه با تعجب برگشتن سمت پله ها دیدن که سوجین با موهای شلخته و خوابالو وایستاده و داره به اعضا نگاه میکنه و جیغ میزنه.....
ات: هوووو چتهههه......
سوجین: عرررررر...... جیمین اوپاااا...... یونگی اوپاااا..... جونگ کوک اوپاااا...... عررررر
ات: ( میخنده)..... مگه این دیروز ندید شماهارو پس چرا الان اینجوریه.....
جونگ کوک: والا بعد تو سوجین هم یه نگاه به ما کرد و یهو قش کرد مثل تو.....
ات: ( میخنده)..... من نگران امیلیا هستم
یونگی: چرا.....
ات: اگه اون الان فهمیده باشه اون تهیونگ بی تی اسه قطعا مرده تا الان.....
( همه میخندن)
ادامه اش تو کامنتا....
(𝙋𝙖𝙧𝙩 34)
ات ویو
با تاپش نور خورشید تو صورتم چشمامو باز کردم و دیدم رو تختم و کنارمم سوجین خوابیده...... بلند شدم و اتفاقات دیشب تو ذهنم مرور میشد و باعث میشد سرم درد بگیره..... از جام بلند شدم و دیدم لباس خواب تنمه...... فکر کنم سوجین لباسامو عوض کرده......رفتم دستشویی کارای لازم کردم و دست و صورتمو شستم و خشک کردم و رفتم اتاق و موهامو شونه کردم و چون کوتاه بود نمیتونستم ببندم...... دمپایی های پشمیم رو پوشیدم و رفتم پایین دیدم اعضا نشستن بدون ماسک و دارن فوتبال نگاه میکنن......
ات: صبح بخیر....
هر 3 تاشون: صبح بخیر ات.....
یونگی: خوبی؟.....
ات: اوهوم....
جیمین: واقعا بابت اون......
( تا اومد بقیه حرفشو بگه)
ات: نیازی نیست دیگه کافیه قضیه رو فراموش کنیم...... فقط بقیه بفهمن شما بی تی اس هستید؟.....
یونگی: نه نه اصلا..... میتونید به میرا و امیلیا بگید که فک کنم تا الان تهیونگ به امیلیا گفته باشه و صد درصد امیلیا هم به میرا گفته..... این موضوع بین خودمون میمونه بین 11 تامون باشه؟.....
ات: اوهوم..... صبحونه خوردید؟
جیمین: نه.....
ات: خب بزارید الان براتون صبحونه درست میکنم.....
جونگ کوک: مرسی..... سوجین بیدار نشد؟
ات: نه عین خرس خوابیده..... برام جای تعجبه الان خوابه چون اون سحرخیزه.....
یونگی: ( میخنده)
جیمین: والا ما هم اولین باره میبینیم یونگی سحرخیز شده چون.....
( تا اومد بقیه حرفشو بگه)
ات: اره چون یونگی پیشیه خوابالوعه تو بی تی اس.... ( میخنده)
جیمین: دقیقا..... ( میخنده)
ات: پس شما ها بودید که همش تو کنسرت میومدین سمت من و نگام میکردین.....
یونگی و جیمین: ( سرشون پایین بود خجالت کشیده بودن).... اره
ات: براتون احترام زیادی قائلم و واقعا زحمت زیادی واسه فن هاتون میکشید..... ( تعظیم میکنه)
یونگی: نه نه نیاز نیست ممنون.....
جیمین: خیلی ممنونم....
سوجین: ( جیغ بلند)..... جونگ کوکککک
( یهو همه با تعجب برگشتن سمت پله ها دیدن که سوجین با موهای شلخته و خوابالو وایستاده و داره به اعضا نگاه میکنه و جیغ میزنه.....
ات: هوووو چتهههه......
سوجین: عرررررر...... جیمین اوپاااا...... یونگی اوپاااا..... جونگ کوک اوپاااا...... عررررر
ات: ( میخنده)..... مگه این دیروز ندید شماهارو پس چرا الان اینجوریه.....
جونگ کوک: والا بعد تو سوجین هم یه نگاه به ما کرد و یهو قش کرد مثل تو.....
ات: ( میخنده)..... من نگران امیلیا هستم
یونگی: چرا.....
ات: اگه اون الان فهمیده باشه اون تهیونگ بی تی اسه قطعا مرده تا الان.....
( همه میخندن)
ادامه اش تو کامنتا....
۸.۱k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.