تصور کن جیمین پارت ۳

شوگا:یورا واستا
نامجون:یک لحظه واسا حرف بزنیم
یورا:چیه چی از جونم می‌خواین منو دعوت میکنیم بعد خار و کنفم میکنین(با داد و گریه)
شوگا:متأسفیم جیمین نمیدونست ما دعوتت کردیم
یورا:میدونست یا نمیدونست باید با من خوب رفتار میکرد(با گریه)
نامجون:بیا اینجا ببینم بیا بغلم
رفتی بغل نامجون و گریه کردی نامجون تو رو برد یک‌ جای پرتگاه مانند
نامجون:داد بزن
یورا:جانم?
نامجون:اینجا هیچ کس صداتو نمیشنوه هر چقدر دوست داری داد بزن
یورا:من جلو تو خجالت میکشم
نامجون: پس من میرم تو ماشین
یورا،:،باشه
نامجون رفت و اینقدر داد و گریه کرده بودی تا نداشتی و نشسته بودی روی یک سنگ که صدای پا شنیدی بر نگشتی ببینی کیه و فقط فهمیدی نشسته پشتت و روش به اوره و نمیتونی ببینیش
جیمین:متاسفم
یورا:از اینجا برو
جیمین:ببخشید باهات اونجوری رفتار کردم فقط از دست یک چیزی ناراحت بودم سر تو خالی کردم
یورا:آره دیگه من عروسک هستم تو هم هر کاری دوست داری باهام میکنی و اصلا برات مهم نیست قلبم می‌شکنه یا نه
جیمین:یورا اصلا این جوری نیست
یورا:پس چطوریه
جیمین:ببین من عاشق هستم و وقتی ترو تو لباس باز جلو اون همه پسر دیدم عصبانی شدم
یورا:جانم چی میگی تو
جیمین:یورا من عاشقت هستم
یورا:وادفاخ
جیمین:میشه دوست دخترم بشی
یورا:وادفاخ باش قبوله
تا پارت بعد بای بای
#خاص #جذاب #زیبا #عاشقانه #عشق #عشقولانه #تکست_خاص