پارت³
پارت³
شب بود ساعت های ۱۰:۳۰
_پسرا
اعضا:بله
_ اگه ا.ت ماجرارو بهفمه چی دوستی چندین و چند ساله بهم میخوره
™نمیدونم اینو ولی باید انجامش بدیم
/اره جیمین ب نفعمونه
¥ولی خدا وکیلی ا.ت خیلی جذابه
_میشه خفه شید
اعضا:باشه
.
.
.
ا.ت
شب زود خوابیدم باید فردا میرفتم بیگ هیت که استخدام شم
فردا
پا شدم کارهای مربوطه رو انجام دادم رفتم صبحانمو خوردم رفتم بالا یه لباس سیاه لش پوشیدم یه خط چشم و یه رژ زدم خیلی تمرین کردم که تو محیط اونجا سوتی ندم یه هو گوشیم زنگ خورد جیمین بود
مکالمه بین ا.ت و جیمین
_سلام بیا پایین
+ اوکی الان میام
_باشه خدافظ
+خدافظ
رفتم پایین جیمین منتظرم بود رفتم سوار شدم بعد سلام و احول پرسی حرکت کردیم وقتی رسیدیم اونجا با صحنه ای که دیدم خشکم زد اون ...اون.........
_______________________________________
تا پارت بعد به امید دیدار😂🤍
شب بود ساعت های ۱۰:۳۰
_پسرا
اعضا:بله
_ اگه ا.ت ماجرارو بهفمه چی دوستی چندین و چند ساله بهم میخوره
™نمیدونم اینو ولی باید انجامش بدیم
/اره جیمین ب نفعمونه
¥ولی خدا وکیلی ا.ت خیلی جذابه
_میشه خفه شید
اعضا:باشه
.
.
.
ا.ت
شب زود خوابیدم باید فردا میرفتم بیگ هیت که استخدام شم
فردا
پا شدم کارهای مربوطه رو انجام دادم رفتم صبحانمو خوردم رفتم بالا یه لباس سیاه لش پوشیدم یه خط چشم و یه رژ زدم خیلی تمرین کردم که تو محیط اونجا سوتی ندم یه هو گوشیم زنگ خورد جیمین بود
مکالمه بین ا.ت و جیمین
_سلام بیا پایین
+ اوکی الان میام
_باشه خدافظ
+خدافظ
رفتم پایین جیمین منتظرم بود رفتم سوار شدم بعد سلام و احول پرسی حرکت کردیم وقتی رسیدیم اونجا با صحنه ای که دیدم خشکم زد اون ...اون.........
_______________________________________
تا پارت بعد به امید دیدار😂🤍
۶.۲k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱