قرنطینه پارت ۱
قرنطینه پارت ۱_ داشتم تو اینترنت چرخ میزدم که یه پست دیدم نوشته بود می خوای زندگیت رو از این رو به این رو کنی با ما تماس بگیر.
منم که می خواستم زندگیم رو تغییر بدم پس زنگ زدم یه قرار گذاشت برای فردا رفتم به اون ادرس یه اتاق کوچیک و تاریک بود، یه زن خیلی زشت نشست جلوم گفت من سوال می پرسم شما جواب میدی و حرف اضافه ای نمیزنی، منم با ترس گفتم باشه
شروع کرد سوال اول اسم و فامیل گفتم ناتالی براینس
سن ۲۶،بعد یه سوال عجیب کرد غذای مورد علاقت گفتم خب اممم پیتزا یه لبخند خیلی ملیح ولی ترسناک زد سوالات همین جور ادامه داشت تا دیگه تموم شد حالا دیگه نوبت من بود سوال بپرسم
منم که می خواستم زندگیم رو تغییر بدم پس زنگ زدم یه قرار گذاشت برای فردا رفتم به اون ادرس یه اتاق کوچیک و تاریک بود، یه زن خیلی زشت نشست جلوم گفت من سوال می پرسم شما جواب میدی و حرف اضافه ای نمیزنی، منم با ترس گفتم باشه
شروع کرد سوال اول اسم و فامیل گفتم ناتالی براینس
سن ۲۶،بعد یه سوال عجیب کرد غذای مورد علاقت گفتم خب اممم پیتزا یه لبخند خیلی ملیح ولی ترسناک زد سوالات همین جور ادامه داشت تا دیگه تموم شد حالا دیگه نوبت من بود سوال بپرسم
۷.۴k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.