فیک ته ته فصل ① پارت ² ♡ نفرت تا عشق♡
آنچه گذشت:
والیر: باشه بدو تا دیر نشده دختر....
...........................................................
والیر دستمو گرفت میکشوند دنبال خودش و میگفت: بدو دختر دیگه الان دیر میشه
لیزلی: ای بابا دستمو ول کن چرا انقدر محکم میکشی
والیر: چیکار کنم خب ای خدا چقدر نازک نارنجیی
لیزلی: انقدر دویدیم که آخرش رسیدیم
لیزلی و والیر: اه اه نفسمون بند اومده بود انقدر که دویده بودیم
والیر: اخ دختر نگاه انقدر دستتو گرفتم دستم عرق کرده
لیزلی: میخواستی نگیری
والیر: باشه ناراحت نشو
لیزلی: من ناراحت شدم برو بابا
والیر: ههه
لیزلی: خیلی خب بزن بریم تو بار
والیر: باشه باشه بزن بریم
رفتیم داخل..
والیر: بیا بشینیم اینجا
لیزلی: باش خوبه
والیر: خیلی خب لیزلی سفارش بده
لیزلی: به این زودی؟
والیر: اره بابا دیگه الان سفارش ندیم کی سفارش بدیم!
لیزلی: گارسون
گارسون: بفرمایید
لیزلی: امم یه ویسکی میار..
والیر: سری دستش رو گذاشت رو لبم جلوی حرفم و گرفت گفت: نه میشه دوتا بیارین
گارسون: چشم الان میارم
گارسون رفت..
لیزلی: والیر ولی زیاده رَوی نمیکنی؟
والیر: وای چقدر زد حالی تو دختر مگه چی میشه!
گارسون: بفرمایید اینم ویسکیتون
لیزلی: ممنونم
گارسون: خواهش
لیزلی: تا گارسون رفت والیر بطری ویسکی رو سر کشید!
والیر: داشتم همینجوری میخوردم که یهو..
لیزلی: بطری رو از دستش کشیدم گفتم: بسه خوشکم زد! وای نصف بطری خالی شده بود! یهو..
والیر بطری رو گرفت بطری دهنیش رو چسبوند به لبم و گفت بیا بخور توم دیگه..
والیر: بطری رو هی روی لباش تکون میدادم تکون نمیخورد یهو.. بطری رو گرفت سر کشید تا تَه
لیزلی: دیدم داره سر بطری که با دهنش خیس بود و دهنی بود رو روی لبم اینور اونور میکنه بطری رو از دستش کشیدم و بدون اینکه فکر کنم سر کشیدم تا اخر..
برای پارت بعد.. شرط..
۱٠ لایک💜
۵کامنت🐾
۲فالور🦋
والیر: باشه بدو تا دیر نشده دختر....
...........................................................
والیر دستمو گرفت میکشوند دنبال خودش و میگفت: بدو دختر دیگه الان دیر میشه
لیزلی: ای بابا دستمو ول کن چرا انقدر محکم میکشی
والیر: چیکار کنم خب ای خدا چقدر نازک نارنجیی
لیزلی: انقدر دویدیم که آخرش رسیدیم
لیزلی و والیر: اه اه نفسمون بند اومده بود انقدر که دویده بودیم
والیر: اخ دختر نگاه انقدر دستتو گرفتم دستم عرق کرده
لیزلی: میخواستی نگیری
والیر: باشه ناراحت نشو
لیزلی: من ناراحت شدم برو بابا
والیر: ههه
لیزلی: خیلی خب بزن بریم تو بار
والیر: باشه باشه بزن بریم
رفتیم داخل..
والیر: بیا بشینیم اینجا
لیزلی: باش خوبه
والیر: خیلی خب لیزلی سفارش بده
لیزلی: به این زودی؟
والیر: اره بابا دیگه الان سفارش ندیم کی سفارش بدیم!
لیزلی: گارسون
گارسون: بفرمایید
لیزلی: امم یه ویسکی میار..
والیر: سری دستش رو گذاشت رو لبم جلوی حرفم و گرفت گفت: نه میشه دوتا بیارین
گارسون: چشم الان میارم
گارسون رفت..
لیزلی: والیر ولی زیاده رَوی نمیکنی؟
والیر: وای چقدر زد حالی تو دختر مگه چی میشه!
گارسون: بفرمایید اینم ویسکیتون
لیزلی: ممنونم
گارسون: خواهش
لیزلی: تا گارسون رفت والیر بطری ویسکی رو سر کشید!
والیر: داشتم همینجوری میخوردم که یهو..
لیزلی: بطری رو از دستش کشیدم گفتم: بسه خوشکم زد! وای نصف بطری خالی شده بود! یهو..
والیر بطری رو گرفت بطری دهنیش رو چسبوند به لبم و گفت بیا بخور توم دیگه..
والیر: بطری رو هی روی لباش تکون میدادم تکون نمیخورد یهو.. بطری رو گرفت سر کشید تا تَه
لیزلی: دیدم داره سر بطری که با دهنش خیس بود و دهنی بود رو روی لبم اینور اونور میکنه بطری رو از دستش کشیدم و بدون اینکه فکر کنم سر کشیدم تا اخر..
برای پارت بعد.. شرط..
۱٠ لایک💜
۵کامنت🐾
۲فالور🦋
۳۸.۳k
۱۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.