PART ①⑧
یوونجا ویو
اشک تو چشمام جمع شد اروم با ها مین جو که توی بغلم بود رفتم سمت اتاق مشترک خودم و جونگ سو در نیمه باز بود وقتی رفتم دیدم که جونگ سو داره با دوست صمیمیم جان جیو رابطه برقرار میکنه(دیگه خودتون بفهمید) انقدر غرق لذت بودن که متوجه ی من نشدن منم سری از خونه رفتم بیرون و زنگ زدم به بابام (جیمین)
یونجا: الو بابا(با صدای گریون)
جیمین: یونجا چی شده دخترم
یونجا: بابا بیا دنبالم در خونم هستم توضیح میدم هوا سرده ها مین جو مریض میشه(با صدای گریون)
جیمین: باشه دخترم همون جا بمون
و گوشی رو قط کرد
ا.ت: چی شده جیمین
جیمین: ا.ت نمیدونم اول باید بریم دنباله یونجا و ها مین جو
ا.ت: باشه بریم
ا.ت و جیمین حرکت کردن سمت خونه ی یونجا و بعد چند مین رسیدن و یونجا و ها مین جو رو سوار کردن
ا.ت: یونجا ها مین جو رو بده به من بگو چی شده
یونجا: با باشه(با گریه)
یونجا: بابا من وقتی رسیدم خونه در رو باز کردم صدای ناله های لذت یه دختر توی خونه میومد
ا.ت/جیمین: چی!
یونجا: بابا در نیمه باز بود رفتم نگاه کردم دیدم جونگ سو و دوست صمیمیم جان جیو رابطه برقرار میکنه
جیمین: من برای اون مردک دارم
ا.ت: جیمین چیکار میکنی
جیمین: دارم میرم اون مرتیکه ی اوضی رو بکشم
ا.ت: جیمین نکن
جیمین رفت مچ اون دوتارو موقع رابطه گرفت و بعد چند ماه یونجا از جونگ سو طلاق گرفت و از این به بعد یونجا پیش جیمین و ا.ت زندگی میکرد
[پرش زمانی به ۴ سال بعد]
ها مین جو: مامان مامان(با لهن بچه گونه)
ا.ت: جونم پسرم
ها مین وو: مامان امروز با بابا و اجی یونجا بریم پارک
ا.ت: باشه عزیزم
اینها بعد این همه دردسر به خوبی و خوشی زندگی کردن و یونجا هم به عشق زندگیش رسید♡
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡پایان♡ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از این فیک راضی بودید؟
اشک تو چشمام جمع شد اروم با ها مین جو که توی بغلم بود رفتم سمت اتاق مشترک خودم و جونگ سو در نیمه باز بود وقتی رفتم دیدم که جونگ سو داره با دوست صمیمیم جان جیو رابطه برقرار میکنه(دیگه خودتون بفهمید) انقدر غرق لذت بودن که متوجه ی من نشدن منم سری از خونه رفتم بیرون و زنگ زدم به بابام (جیمین)
یونجا: الو بابا(با صدای گریون)
جیمین: یونجا چی شده دخترم
یونجا: بابا بیا دنبالم در خونم هستم توضیح میدم هوا سرده ها مین جو مریض میشه(با صدای گریون)
جیمین: باشه دخترم همون جا بمون
و گوشی رو قط کرد
ا.ت: چی شده جیمین
جیمین: ا.ت نمیدونم اول باید بریم دنباله یونجا و ها مین جو
ا.ت: باشه بریم
ا.ت و جیمین حرکت کردن سمت خونه ی یونجا و بعد چند مین رسیدن و یونجا و ها مین جو رو سوار کردن
ا.ت: یونجا ها مین جو رو بده به من بگو چی شده
یونجا: با باشه(با گریه)
یونجا: بابا من وقتی رسیدم خونه در رو باز کردم صدای ناله های لذت یه دختر توی خونه میومد
ا.ت/جیمین: چی!
یونجا: بابا در نیمه باز بود رفتم نگاه کردم دیدم جونگ سو و دوست صمیمیم جان جیو رابطه برقرار میکنه
جیمین: من برای اون مردک دارم
ا.ت: جیمین چیکار میکنی
جیمین: دارم میرم اون مرتیکه ی اوضی رو بکشم
ا.ت: جیمین نکن
جیمین رفت مچ اون دوتارو موقع رابطه گرفت و بعد چند ماه یونجا از جونگ سو طلاق گرفت و از این به بعد یونجا پیش جیمین و ا.ت زندگی میکرد
[پرش زمانی به ۴ سال بعد]
ها مین جو: مامان مامان(با لهن بچه گونه)
ا.ت: جونم پسرم
ها مین وو: مامان امروز با بابا و اجی یونجا بریم پارک
ا.ت: باشه عزیزم
اینها بعد این همه دردسر به خوبی و خوشی زندگی کردن و یونجا هم به عشق زندگیش رسید♡
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡پایان♡ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از این فیک راضی بودید؟
۱۹.۴k
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.