دو ماه سفید پارت 21
ک یهو ات لباشو گذاشت رو لبای کوک
ات: فقط ی فرست( ارم گفت و از لباش جدا شد)
کوک هم تو تعجب بود بعد از اینکه از شک درومد ات رو محکم چسبوند ب تخت و بوسه ای جدید اغاز کرددددددددددددددددددددد
ویو صبح
ات ویو
از خواب بلند شدم تمام اتفاقای دیشت مرور شدن ی لبخند کوچیک زم برگشتم ک کوک رو بیدار کنم ب کیوت ترین شکل ممکن خوابیده بود دلم نمیخاست بیدارش کنم ئلی کرم درونم شروع کرد ب فعالیت پس شروع!
رفتم ی پارچ اب ولرم اوردم رفتم بالا سر کوک داد زدم
ات: کوووووککککک(داد)
ب طرز خیلی کیوتی با نگرانی بلند شد ک ببینه چم شده پارچ اب رو خالی کردم سرش چند مین گذشت دیدم تازه داره ب خودش میاد میخاستم فرار کنم دیدم لباسمو از پشت کشید افتاد روش با ی لبخند مرموزانه گفت:
کوک:پس منو خیس میکنی جوجه کوچولو(بم)
ات: کوووکک(داد)
کوک:چته(اخم)
ات: کوک ازت میترسممم(خودشو زده ب گریه تا کوک باهاش کاری نداشته باشه)
کوک:ات ات منظوری نداشتم چرا گریه میکنی(ناراحت)
ات: فینننننننن(خاعرم برو دستمال بیار با لباس اخه ادم پاک میکنه)
ات: فقط ی فرست( ارم گفت و از لباش جدا شد)
کوک هم تو تعجب بود بعد از اینکه از شک درومد ات رو محکم چسبوند ب تخت و بوسه ای جدید اغاز کرددددددددددددددددددددد
ویو صبح
ات ویو
از خواب بلند شدم تمام اتفاقای دیشت مرور شدن ی لبخند کوچیک زم برگشتم ک کوک رو بیدار کنم ب کیوت ترین شکل ممکن خوابیده بود دلم نمیخاست بیدارش کنم ئلی کرم درونم شروع کرد ب فعالیت پس شروع!
رفتم ی پارچ اب ولرم اوردم رفتم بالا سر کوک داد زدم
ات: کوووووککککک(داد)
ب طرز خیلی کیوتی با نگرانی بلند شد ک ببینه چم شده پارچ اب رو خالی کردم سرش چند مین گذشت دیدم تازه داره ب خودش میاد میخاستم فرار کنم دیدم لباسمو از پشت کشید افتاد روش با ی لبخند مرموزانه گفت:
کوک:پس منو خیس میکنی جوجه کوچولو(بم)
ات: کوووکک(داد)
کوک:چته(اخم)
ات: کوک ازت میترسممم(خودشو زده ب گریه تا کوک باهاش کاری نداشته باشه)
کوک:ات ات منظوری نداشتم چرا گریه میکنی(ناراحت)
ات: فینننننننن(خاعرم برو دستمال بیار با لباس اخه ادم پاک میکنه)
۱۸.۵k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.