وقتی ردت کرد ولیp3
لینو:چیه؟از گذشتت میترسی؟یا اینکه هنوز دوستم داری…
تا الان تو خودتو تبدیل کرده بودی به یه دختر قوی هیچکس و هیچ چیز جلودارش نبود اما دیدن دوباره ی لینو باعث شده بود دوباره بشی همون دختر ضعفیف ی که قبلا بودی انگاری کسی جلوی حرف زدنت رو گرفته بود
لینو پوفی کشید و دوباره نگاهشو به تو داد …
لینو: چیزی نمیگی پس انگاری خودم باید شروعش کنم….
لینو از کمرت گرفت و خودشو بهت نزدیک کرد نگاهش رو به لبات داد و محکم لباشو روی لبات کوبوند از اینکارش شکه شده بودی …. نمیدونستی چیکار نه میتونستی مانع لینو از این کار شی و نه همراهی کنی … بعد از چند دقیقه برای نفسی تازه کردن ازت جدا شده و نگاه خمارش رو بهت داد
ات: لینو …. چی..کار میکنی؟
لینو : دوست دارم بیب … اونقدر که هر لحظه ممکن از عشق تو دیوونه شم
ات: چطور ممکنه ؟ تو …
لینو: اونموقع هم عاشقت بودم و الانم هستم شاید تو ، تو این ۱۰ سال یه بار هم به فکر نکرده باشی ولی من …توی تمام این مدت با فکر به عشق تو زنده موندم پس …
ایندفعه تو منتظر نموندی که حرفشو کامل کنه و لباتو روی لبای نرم لینو گذاشتی …. پسرک دستاشو توی موهای دم اسبی دختر فرو کرد و دختر هم دستاشو لای موهای مخملی صاف پسر فرو برد … بعد از چند دقیقه برای نفس گرفتن از هم جدا شدن … لینو ٫ ات رو روی مبل انداخت و خودش هم روی ات خیمه زد
لینو: میدونی دیگه ؟ …دلتنگی این ده سال فقط با چند تا بوسه برطرف نمیشه
تا الان تو خودتو تبدیل کرده بودی به یه دختر قوی هیچکس و هیچ چیز جلودارش نبود اما دیدن دوباره ی لینو باعث شده بود دوباره بشی همون دختر ضعفیف ی که قبلا بودی انگاری کسی جلوی حرف زدنت رو گرفته بود
لینو پوفی کشید و دوباره نگاهشو به تو داد …
لینو: چیزی نمیگی پس انگاری خودم باید شروعش کنم….
لینو از کمرت گرفت و خودشو بهت نزدیک کرد نگاهش رو به لبات داد و محکم لباشو روی لبات کوبوند از اینکارش شکه شده بودی …. نمیدونستی چیکار نه میتونستی مانع لینو از این کار شی و نه همراهی کنی … بعد از چند دقیقه برای نفسی تازه کردن ازت جدا شده و نگاه خمارش رو بهت داد
ات: لینو …. چی..کار میکنی؟
لینو : دوست دارم بیب … اونقدر که هر لحظه ممکن از عشق تو دیوونه شم
ات: چطور ممکنه ؟ تو …
لینو: اونموقع هم عاشقت بودم و الانم هستم شاید تو ، تو این ۱۰ سال یه بار هم به فکر نکرده باشی ولی من …توی تمام این مدت با فکر به عشق تو زنده موندم پس …
ایندفعه تو منتظر نموندی که حرفشو کامل کنه و لباتو روی لبای نرم لینو گذاشتی …. پسرک دستاشو توی موهای دم اسبی دختر فرو کرد و دختر هم دستاشو لای موهای مخملی صاف پسر فرو برد … بعد از چند دقیقه برای نفس گرفتن از هم جدا شدن … لینو ٫ ات رو روی مبل انداخت و خودش هم روی ات خیمه زد
لینو: میدونی دیگه ؟ …دلتنگی این ده سال فقط با چند تا بوسه برطرف نمیشه
۱۶.۵k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.