پارت ۵✙باید خوب باشی ✙فیک یونگی ✙
@خوب آخه... $ها ها؟؟ چیه؟ دلیلی برای این خنگ بازیات داری؟ طرفو باید میبردی بهشت اشتباهی بردی جهنم؟؟ میدونی این ینی چیییی؟؟ بدبخت برگاش ریخته بود، نکن اینکارو با بنده های خدا/: هی زار میزد میگفت من این همه کار خوب انجام دادم چرا منو اوردین جهنم/: توروخدا از این میزان خنگ بودنت کم کن @ب.ببخشید،سعی میکنم بهتر شم، خوب حالا من باید چیکار کنم؟ این دومین ماه کاری من به عنوان یه تیانشی بود، میدونم خیلی بد بودم، ولی قول میدم بهتر شم $حالا فعلا ماموریتی برات در نظر نگرفتم، فعلا برو آزادی، بعدا خبرت میکنم، فقط وای به حالت اگه این یکی هم خراب کنی @بله اطاعت میشه! ممنونم که منو بخشیدین! (از ارشدش دور میشه و به خودش سیلی میزنه) +آخه چراااااا من انقد ضایع بازی در میارم، الان دو سه هفتس که فرشته شدم، نه نه درواقع تیانشی،، اه اصن اونش مهم نیسسست! نباید بذارم ماموریت بعدی اینطوری شه، همینطوریشم بسه هرچقد آبروم جلو همه ارشدام رفته (همه از حرف زدن با ا/ت عصبی میشدن، از بس که این موجود پرت بود... اما این موضوعو هممممه تو بهشت قبول داشتن،، که ا/ت خوشگلترین تیانشی اونجاست، موهای بلند و قهوه ای روشنش که تو هوا معلق بود و موج میزد، چشمای درشت سیاه رنگش و لبخند روی لبش همیشه جلب توجه میکرد، دختر خیلی مهربونی بود، ولی به معنای واقعی کلمه خنگ ((: )
۹.۱k
۱۶ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.