تک پارتی کاکاچو
تک پارتی کاکاچو
داشتی از شرکت بر می گشتی و خسته بودی که یکی از دوستات که اسمش کاکاچو بود بهت زنگ زد
کاکاچو:سلام ا/ت خوبی
گفتی سلام نه کاکاچو نه
کاکاچو:چرا؟؟؟شنیدم شرکتت ورشکست شده (با پوز خند)
آره کاکاچو ولی تو از کجا شنیدی؟؟
کاکاچو:فقط داشتم دفتر خواطراتتو میخوندم که فهمیدم
گفتی تو چطوری دفتر خواطراتمو خوندی؟ وایسا ببینم نگو که رفتی خونم(با داد)
کاکاچو:اوه لو رفتم با (پوزخند)
ازت متنفرم کاکاچو متنفرررر همین حالا از خونم میری بیرون یا خودم بیرونت میکنم
کاکاچو:هاها ببین کی میخواد منو از خونم بندازه بیرون
هه خونه تو اونجا دیگه خونت نیست تو فقط سه سال پیش چند ماه صاحب اون خونه بودی
(فلش بک)
چند ماه از ازدواجت با کاکاچو نمی گذشت که شما دعوا کردید و اون درخواست طلاق داد
کاکاچو:ولی بازم خونه منه
و قطع کرد
تو عصبانی شده بودی گاز ماشینو گرفتی و به سرعت به سمت خونت رفتی وقتی رسیدی و درو باز کردی ولی خونه دریغ از هیچ نوری بود چراغ و خواستی روشن کنی که کاکاچو از پشت دستاتو گرفت و درو بست از پشت بغلت کردو گفت دلم برات تنگ شده بود ا/ت
دستاشو پس زدی و تفنگ رو روی سرش گذاشتی و چراغارو روشن کردی کاکاچو گفت هاها ببین کی میخواد منو بزنه کسی که قبلا آویزونم بود با پوزخند گفتی هه چرند نگو کاکاچو
کاکاچو گفت تو که نمیخوای منو بکشی میخوای؟؟
دستات لرزیدن و با گریه گفتی سه ساله منو تنها گذاشتی و حتی سراغمم نگرفتی دیگه بسه و کشتیش.....
داشتی از شرکت بر می گشتی و خسته بودی که یکی از دوستات که اسمش کاکاچو بود بهت زنگ زد
کاکاچو:سلام ا/ت خوبی
گفتی سلام نه کاکاچو نه
کاکاچو:چرا؟؟؟شنیدم شرکتت ورشکست شده (با پوز خند)
آره کاکاچو ولی تو از کجا شنیدی؟؟
کاکاچو:فقط داشتم دفتر خواطراتتو میخوندم که فهمیدم
گفتی تو چطوری دفتر خواطراتمو خوندی؟ وایسا ببینم نگو که رفتی خونم(با داد)
کاکاچو:اوه لو رفتم با (پوزخند)
ازت متنفرم کاکاچو متنفرررر همین حالا از خونم میری بیرون یا خودم بیرونت میکنم
کاکاچو:هاها ببین کی میخواد منو از خونم بندازه بیرون
هه خونه تو اونجا دیگه خونت نیست تو فقط سه سال پیش چند ماه صاحب اون خونه بودی
(فلش بک)
چند ماه از ازدواجت با کاکاچو نمی گذشت که شما دعوا کردید و اون درخواست طلاق داد
کاکاچو:ولی بازم خونه منه
و قطع کرد
تو عصبانی شده بودی گاز ماشینو گرفتی و به سرعت به سمت خونت رفتی وقتی رسیدی و درو باز کردی ولی خونه دریغ از هیچ نوری بود چراغ و خواستی روشن کنی که کاکاچو از پشت دستاتو گرفت و درو بست از پشت بغلت کردو گفت دلم برات تنگ شده بود ا/ت
دستاشو پس زدی و تفنگ رو روی سرش گذاشتی و چراغارو روشن کردی کاکاچو گفت هاها ببین کی میخواد منو بزنه کسی که قبلا آویزونم بود با پوزخند گفتی هه چرند نگو کاکاچو
کاکاچو گفت تو که نمیخوای منو بکشی میخوای؟؟
دستات لرزیدن و با گریه گفتی سه ساله منو تنها گذاشتی و حتی سراغمم نگرفتی دیگه بسه و کشتیش.....
۳.۲k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.