ادامه ی پارت 19
و لباسمو پوشیدم ک ات اومد داخل
ات: جون کوک بیا صبحونه
کوک: اما اشتها ندارم
ات: حتی اگه اشتها نداشته باشی حق نداری ب سلامتیت آسیب بزنی
دستمو گرفت و کشون کشون بردم پایین
کوک: گفتم ک نمیخورم (با خنده)
ات: منم گفتم باید بخوری جناب خنده خرگوشی (خنده)
منو نشوند سر میز خودشم کنارم نشست قاشق رو پر کرد جلو دهنم گرفت
ات: آ کن
کوک: مگه من بچم
ات: خب بچه ها غذا شونو نمیخورن (خنده)
داشت بهم غذا میداد که بقیه صداشون دراومد
جیمین: پس منم غذامو نمیخورم
ات: چرا؟
جیمین: تا تو بهم غذا بدی
بقیه هم حرف جیمینو تکرار کردن
ات: مگه من چنتا دست دارم
لیا از آشپزخونه صدام کرد
ات: خودتون بخورین تا ببینیم لیا چیکارم داره
جیمین: لیای مزاحم
رفتم لیا رو بغل کردم
ات: مرسی نجاتم دادی
لیا: خواهش میکنم، خواستم بگم کلاس جلو افتاده الان شروع میشه دنبالم بیا
منو لیا رفتیم کلاس اونجا ی رقص خیلی سخت بهمون یاد دادن
پرش زمانی به 2 ساعت بعد
داشتم رقصو تمرین میکردم
ات: اه رقص مسخره
جی هوپ: تو خوب میرقصی ولی بی احساس
تعظیم کردم
ات: ببخشید شما از کی اینجایید؟
جی هوپ: انقدر رسمی نباش... خیلی وقته
جی هوپ: ببین باید اینطوری برقصی
ویو ادمین
بعد براش میرقصه
ات:از کجا این رقصو بلدی؟
جی هوپ: من رقصای زیادی بلدم
ات سعی کرد مثل اون برقصه بعد کلی تمیرین تونست مثل جی هوپ برقصه
ویو جی هوپ
خیلی با نمک بود و خوب میرقصید و خیلی هم خوشگل بود
فکر کنم عاشقش شدم وقتی میرقصید نمیتونستم چشم ازش بردارم
وقتی اون رفت منم رفتم برای جشن حاضر شم چون فقط یه ساعت وقت داشتم
ویو ات
مارو بردن پیش چندتا آرایشگر
آرایشگر: تو خیلی خوشگلی فقط یکم آرایشت میکنم
بعد آرایش و لباس پوشیدنم رفتم تا برای لیا گیره مو بیارم ک چیزی رو شنیدم که نباید میشنیدم
؟؟؟؟: وقتی رقصنده ها شروع ب رقصیدن کردن ب پادشاه حمله کن
سر خدمتکار: بله سرورم
سریع از اونجا دور شدم یعنی چی رفتم گیره رو برداشتم سعی کردم خونسرد رفتار کنم
ویو کوک
برای جشن حاضر شدم
و روی جایگاهم نشستم
بعد اتیش بازی و اجرای دلقک رقصنده ها وارد شدن ات خیلی بانمک و خوشگل شده بود کی فکرشو میکرد اون ی جادوگر باشه
ویو ات
نوبت ما شد برای رقص رفتیم تمام نگا ها رو من بود بعد اجرا کردن کمی از رقص متوجه شدم
سر خدمتکار نیست اونو با ی چاقو نزدیک جون کوک دیدم با دقت ب دوروبر نگاه کردم یکی از نزدیک های جون کوک شمشیر داشت دویدم و شمشیرشو گرفتم سمت جون کوک رفتم چند نفر میخواستن جلومو بگیرن و منم مجبور شدم زخمیشون کنم خیلی نزدیک شده بودم خواستم ب
سر خدمتکار حمله کنم ولی ی دست جلوی ضربمو گرفت منم شمشیرو ب طرف سر خدمتکار پرت کردم
ویو کوک
یهو وسط رقص ات شروع کرد ب شمشیر کشیدن یعنی ات واقعا ی جادوگر شیطانیه خیلی ب من نزدیک شده بود ک وزیر جلوشو گرفت اونم شمشیرو پرت کرد خواستم جاخالی بدم ولی لازم نبود چون اون اصلا سمت من نبود از بغل سرم رد شد نگام شمشیرو دنبال میکرد شمشیر خورد تو سینه ی سر خدمتکار اون دقیقا پشت سرم با ی چاقو بود حتی وزیر هم تعجب کرده بود اون نمیخواست ب من آسیب بزنه اون میخواست ازو محافظت کنه که....
شرطا برای پارت بعد
35 لایک
35 کامنت
ات: جون کوک بیا صبحونه
کوک: اما اشتها ندارم
ات: حتی اگه اشتها نداشته باشی حق نداری ب سلامتیت آسیب بزنی
دستمو گرفت و کشون کشون بردم پایین
کوک: گفتم ک نمیخورم (با خنده)
ات: منم گفتم باید بخوری جناب خنده خرگوشی (خنده)
منو نشوند سر میز خودشم کنارم نشست قاشق رو پر کرد جلو دهنم گرفت
ات: آ کن
کوک: مگه من بچم
ات: خب بچه ها غذا شونو نمیخورن (خنده)
داشت بهم غذا میداد که بقیه صداشون دراومد
جیمین: پس منم غذامو نمیخورم
ات: چرا؟
جیمین: تا تو بهم غذا بدی
بقیه هم حرف جیمینو تکرار کردن
ات: مگه من چنتا دست دارم
لیا از آشپزخونه صدام کرد
ات: خودتون بخورین تا ببینیم لیا چیکارم داره
جیمین: لیای مزاحم
رفتم لیا رو بغل کردم
ات: مرسی نجاتم دادی
لیا: خواهش میکنم، خواستم بگم کلاس جلو افتاده الان شروع میشه دنبالم بیا
منو لیا رفتیم کلاس اونجا ی رقص خیلی سخت بهمون یاد دادن
پرش زمانی به 2 ساعت بعد
داشتم رقصو تمرین میکردم
ات: اه رقص مسخره
جی هوپ: تو خوب میرقصی ولی بی احساس
تعظیم کردم
ات: ببخشید شما از کی اینجایید؟
جی هوپ: انقدر رسمی نباش... خیلی وقته
جی هوپ: ببین باید اینطوری برقصی
ویو ادمین
بعد براش میرقصه
ات:از کجا این رقصو بلدی؟
جی هوپ: من رقصای زیادی بلدم
ات سعی کرد مثل اون برقصه بعد کلی تمیرین تونست مثل جی هوپ برقصه
ویو جی هوپ
خیلی با نمک بود و خوب میرقصید و خیلی هم خوشگل بود
فکر کنم عاشقش شدم وقتی میرقصید نمیتونستم چشم ازش بردارم
وقتی اون رفت منم رفتم برای جشن حاضر شم چون فقط یه ساعت وقت داشتم
ویو ات
مارو بردن پیش چندتا آرایشگر
آرایشگر: تو خیلی خوشگلی فقط یکم آرایشت میکنم
بعد آرایش و لباس پوشیدنم رفتم تا برای لیا گیره مو بیارم ک چیزی رو شنیدم که نباید میشنیدم
؟؟؟؟: وقتی رقصنده ها شروع ب رقصیدن کردن ب پادشاه حمله کن
سر خدمتکار: بله سرورم
سریع از اونجا دور شدم یعنی چی رفتم گیره رو برداشتم سعی کردم خونسرد رفتار کنم
ویو کوک
برای جشن حاضر شدم
و روی جایگاهم نشستم
بعد اتیش بازی و اجرای دلقک رقصنده ها وارد شدن ات خیلی بانمک و خوشگل شده بود کی فکرشو میکرد اون ی جادوگر باشه
ویو ات
نوبت ما شد برای رقص رفتیم تمام نگا ها رو من بود بعد اجرا کردن کمی از رقص متوجه شدم
سر خدمتکار نیست اونو با ی چاقو نزدیک جون کوک دیدم با دقت ب دوروبر نگاه کردم یکی از نزدیک های جون کوک شمشیر داشت دویدم و شمشیرشو گرفتم سمت جون کوک رفتم چند نفر میخواستن جلومو بگیرن و منم مجبور شدم زخمیشون کنم خیلی نزدیک شده بودم خواستم ب
سر خدمتکار حمله کنم ولی ی دست جلوی ضربمو گرفت منم شمشیرو ب طرف سر خدمتکار پرت کردم
ویو کوک
یهو وسط رقص ات شروع کرد ب شمشیر کشیدن یعنی ات واقعا ی جادوگر شیطانیه خیلی ب من نزدیک شده بود ک وزیر جلوشو گرفت اونم شمشیرو پرت کرد خواستم جاخالی بدم ولی لازم نبود چون اون اصلا سمت من نبود از بغل سرم رد شد نگام شمشیرو دنبال میکرد شمشیر خورد تو سینه ی سر خدمتکار اون دقیقا پشت سرم با ی چاقو بود حتی وزیر هم تعجب کرده بود اون نمیخواست ب من آسیب بزنه اون میخواست ازو محافظت کنه که....
شرطا برای پارت بعد
35 لایک
35 کامنت
۸.۰k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.