زمان عشق گذشت : پارت شش
ا.ت:لینا..لینا جونگ کوک کجاست؟
لینا:ا.ت..اممم..نمیدونم گفت بهم بزنیم منم گفتم باشه
ا.ت:نگفت چرا؟
لینا:گفت یه سفر مهم داره باید بره
ا.ت:کجا؟کجا بره؟
لینا:اممم زیاد یادم نیس گفت امریکا..ژاپن..ترکیه..اره میخاست بره اینجاها
ا.ت:نگفت چرا؟
لینا:سفر مهم کاری
ا.ت:ممنون..
با دو رفتم سمت ماشین،تو موبایلم نزدیکترین بلیط به ژاپن و پیدا کردم.. ساعت سه بامداد..الان دوونیمه..رفتم سمت فرودگاه و چمدونمو برداشتمو نشستم تو سالن انتظار..منتظر بودم پرواز مارو بخونن..همین که گفت سریع به سمت هواپیما رفتمو نشستم..بعد از چند ساعت به ژاپن رسیدم..الان باید چیکار کنم؟کله کشورو باید دنبال کوک بگردم؟من حتی ژاپنی هم بلد نیستم از اونجایی که میدونم تو ژاپن خونه نداره از هتل ها شروع کردم..به اولین هتل تو توکیو رسیدم از هتلدار پرسیدم کسی به اسم جئون جونگ کوک با ملیت کره ای اینجاست؟(انگلیسی پرسید)
هتلدار:نه خانم
تشکر کردموبه سمت هتل های دیگه راه افتادم اما نمیتونستم تموم هتل های ژاپن و بگردم..هنوز امریکا و ترکیه نرفتم..یه هفته از اومدنم به ژاپن گذشت و من هنوز نتونستم پیداش کنم..کوککک من اشتباه کردممم همه چیو درست میکنم..خودم همه چیو درست میکنم فقط برگرد..کوک چند تا دوست ژاپنی داشت ولی من فقط اسمشونو بلد بودم..اما سوجون اونارو میشناخت..به سوجون زنگ زدم.
سوجون:سلام ا.ت..خوبی؟کجایی؟همه نگرانتیم..
وقتی گفت همه یه لحظه با خودم فک کردم که کوک اونجاست..
ا.ت:منظورت از همه کیه؟
سوجون:بچه های اکیپ..همه نگرانتیم..
ا.ت:سوجون..ک..کوک..اونجاست؟
سوجون:نه..چطور؟
باید میدونستم..اون احمق وقتی حرفی میزنه روش وایمیسته..
ا.ت:هیچی..ببین من خوبم..فقط شماره ی کازو،تاکاشی،هیروشی رو برام بفرست.
سوجون:باشه اما اونا ژاپن هستنا
ا.ت:شمارشونو بده
سوجون شماره رو داد و قطع کردم..اگه این سه نفر از کوک خبر نداشته باشن ینی ژاپن نیست.چون خیلی باهم صمیمین.اول به کازو زنگ زدم .
کازو:بله..شما(ژاپنی)
من نفهمیدم چی گفت ولی انگلیسی پرسیدم
ا.ت:سلام کازو..من ا.تم..زن سابق کوک..از کوک خبر نداری؟از یکی از دوستاش شنیدم اومده ژاپن.
کازو:عاا..سلام ا.ت کوک دیروز پیشم بود اما گفت داره میره..
ا.ت:دیروز پیشت بودد؟کجا..نگفت کجا میره؟؟؟
کازو:اره..گفت میره لاس وگاس.
ا.ت:عا باشه خیلی ممنون.
بازم به جونگ کوک زنگ زدم اما بازم میگفت خاموشه.اولین بلیط به لاس وگاس رو خریدم..و رفتم فرودگاه..بعد از چند ساعت رسیدم لاس وگاس.. حالا که میدونم تو این شهره پیدا کردنش ساده تر شد..کی این قایم موشک بازی تموم میشه هاا؟کوک کجایی؟خسته شدمم! من الان بهت نیاز دارم.. میدونی چند روزه که بچمونو ندیدیم؟همش تو ذهنم با کوک حرف میزدم.. کاش الان پیشم بود..همش بخاطر منه احمقه..منی که میدونستم اون دیوونس اما بازم بهش اون حرفا رو زدم.کوک تو لاس وگاس دوتا خونه داره اول رفتم خونه هاش اما نبود..رفتم به یه هتل..
ا.ت:سلام اقا وقت بخیر
هتلدار: سلام خانم وقت شما هم بخیر بفرمایید
ا.ت:ببخشید کسی اینجا به نام جئون جونگ کوک با ملیت کره ای زندگی میکنه؟
هتلدار:ببخشید شما نسبتی باهاشون دارین؟
ا.ت:اون اینجاست؟؟
لینا:ا.ت..اممم..نمیدونم گفت بهم بزنیم منم گفتم باشه
ا.ت:نگفت چرا؟
لینا:گفت یه سفر مهم داره باید بره
ا.ت:کجا؟کجا بره؟
لینا:اممم زیاد یادم نیس گفت امریکا..ژاپن..ترکیه..اره میخاست بره اینجاها
ا.ت:نگفت چرا؟
لینا:سفر مهم کاری
ا.ت:ممنون..
با دو رفتم سمت ماشین،تو موبایلم نزدیکترین بلیط به ژاپن و پیدا کردم.. ساعت سه بامداد..الان دوونیمه..رفتم سمت فرودگاه و چمدونمو برداشتمو نشستم تو سالن انتظار..منتظر بودم پرواز مارو بخونن..همین که گفت سریع به سمت هواپیما رفتمو نشستم..بعد از چند ساعت به ژاپن رسیدم..الان باید چیکار کنم؟کله کشورو باید دنبال کوک بگردم؟من حتی ژاپنی هم بلد نیستم از اونجایی که میدونم تو ژاپن خونه نداره از هتل ها شروع کردم..به اولین هتل تو توکیو رسیدم از هتلدار پرسیدم کسی به اسم جئون جونگ کوک با ملیت کره ای اینجاست؟(انگلیسی پرسید)
هتلدار:نه خانم
تشکر کردموبه سمت هتل های دیگه راه افتادم اما نمیتونستم تموم هتل های ژاپن و بگردم..هنوز امریکا و ترکیه نرفتم..یه هفته از اومدنم به ژاپن گذشت و من هنوز نتونستم پیداش کنم..کوککک من اشتباه کردممم همه چیو درست میکنم..خودم همه چیو درست میکنم فقط برگرد..کوک چند تا دوست ژاپنی داشت ولی من فقط اسمشونو بلد بودم..اما سوجون اونارو میشناخت..به سوجون زنگ زدم.
سوجون:سلام ا.ت..خوبی؟کجایی؟همه نگرانتیم..
وقتی گفت همه یه لحظه با خودم فک کردم که کوک اونجاست..
ا.ت:منظورت از همه کیه؟
سوجون:بچه های اکیپ..همه نگرانتیم..
ا.ت:سوجون..ک..کوک..اونجاست؟
سوجون:نه..چطور؟
باید میدونستم..اون احمق وقتی حرفی میزنه روش وایمیسته..
ا.ت:هیچی..ببین من خوبم..فقط شماره ی کازو،تاکاشی،هیروشی رو برام بفرست.
سوجون:باشه اما اونا ژاپن هستنا
ا.ت:شمارشونو بده
سوجون شماره رو داد و قطع کردم..اگه این سه نفر از کوک خبر نداشته باشن ینی ژاپن نیست.چون خیلی باهم صمیمین.اول به کازو زنگ زدم .
کازو:بله..شما(ژاپنی)
من نفهمیدم چی گفت ولی انگلیسی پرسیدم
ا.ت:سلام کازو..من ا.تم..زن سابق کوک..از کوک خبر نداری؟از یکی از دوستاش شنیدم اومده ژاپن.
کازو:عاا..سلام ا.ت کوک دیروز پیشم بود اما گفت داره میره..
ا.ت:دیروز پیشت بودد؟کجا..نگفت کجا میره؟؟؟
کازو:اره..گفت میره لاس وگاس.
ا.ت:عا باشه خیلی ممنون.
بازم به جونگ کوک زنگ زدم اما بازم میگفت خاموشه.اولین بلیط به لاس وگاس رو خریدم..و رفتم فرودگاه..بعد از چند ساعت رسیدم لاس وگاس.. حالا که میدونم تو این شهره پیدا کردنش ساده تر شد..کی این قایم موشک بازی تموم میشه هاا؟کوک کجایی؟خسته شدمم! من الان بهت نیاز دارم.. میدونی چند روزه که بچمونو ندیدیم؟همش تو ذهنم با کوک حرف میزدم.. کاش الان پیشم بود..همش بخاطر منه احمقه..منی که میدونستم اون دیوونس اما بازم بهش اون حرفا رو زدم.کوک تو لاس وگاس دوتا خونه داره اول رفتم خونه هاش اما نبود..رفتم به یه هتل..
ا.ت:سلام اقا وقت بخیر
هتلدار: سلام خانم وقت شما هم بخیر بفرمایید
ا.ت:ببخشید کسی اینجا به نام جئون جونگ کوک با ملیت کره ای زندگی میکنه؟
هتلدار:ببخشید شما نسبتی باهاشون دارین؟
ا.ت:اون اینجاست؟؟
۱۸.۵k
۰۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.