زبان فرانسوی
پارت1
ساعت ۹:۰۰ بود اون شب ماه کامل بود یه رنگ خاصی داشت رنگ طلایی و زرد و قهوه ای و کلاسیک و خیلی چیز های دیگه مردم جمع شده بودن تا ماه رو ببینند
منم مثل همیشه توی خونه از پنجره به ماه نگاه کنم
شاید بپرسید چرا؟ خب شاید چون من شاهزاده کره ام ، جئون جانگکوک ..
تقه در شنیده شد و آقای بیلی اومد داخل !
بیلی: اوه شاهزاده ، چرا شما اینجا اید!؟
کوک: مگه باید کجا باشم؟
بیلی: پدرتون رفته فرانسه شما الان باید اونجا باشید!
کوک: عوااای !! یادم رفت!!!
بیلی: پس بهتون گفته بودن و شما فراموش کردید؟
کوک: من همین الان باید برممممم!!!!!
بیلی : ماشین آماده ست ، فقط آماده شید
بیلی بیرون رفت و کوک با تمام سرعت شروع به جمع کردن وسایلش کرد و به پاریس رفت یعنی پایتخت فرانسه !
( من چون اطلاعات ندارم دارم زر میزنم اگه بخوای از سئول بری تا پاریس با هواپیما باید بری اما تو این دوره هنوز هواپیما اختراع نشده شاید باید میگفتم کشتی .. )
با چندین نفر از افراد دربار داشتم از بازارچه های پاریس رد میشدم
یه پیر زنی رو دیدم وای این چی بود میشنیدم؟ چقدر زیبا بود
ساعت ۹:۰۰ بود اون شب ماه کامل بود یه رنگ خاصی داشت رنگ طلایی و زرد و قهوه ای و کلاسیک و خیلی چیز های دیگه مردم جمع شده بودن تا ماه رو ببینند
منم مثل همیشه توی خونه از پنجره به ماه نگاه کنم
شاید بپرسید چرا؟ خب شاید چون من شاهزاده کره ام ، جئون جانگکوک ..
تقه در شنیده شد و آقای بیلی اومد داخل !
بیلی: اوه شاهزاده ، چرا شما اینجا اید!؟
کوک: مگه باید کجا باشم؟
بیلی: پدرتون رفته فرانسه شما الان باید اونجا باشید!
کوک: عوااای !! یادم رفت!!!
بیلی: پس بهتون گفته بودن و شما فراموش کردید؟
کوک: من همین الان باید برممممم!!!!!
بیلی : ماشین آماده ست ، فقط آماده شید
بیلی بیرون رفت و کوک با تمام سرعت شروع به جمع کردن وسایلش کرد و به پاریس رفت یعنی پایتخت فرانسه !
( من چون اطلاعات ندارم دارم زر میزنم اگه بخوای از سئول بری تا پاریس با هواپیما باید بری اما تو این دوره هنوز هواپیما اختراع نشده شاید باید میگفتم کشتی .. )
با چندین نفر از افراد دربار داشتم از بازارچه های پاریس رد میشدم
یه پیر زنی رو دیدم وای این چی بود میشنیدم؟ چقدر زیبا بود
۴۳۶
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.