مافیای حذاب من .
مافیای حذاب من .
سه روز بعد
ویو ات
تو این دو روز همش حالت تهوع داشتم امروز با تهیونگ قرار بریم دکتر از خواب بیدار شدم و کارای لازم رو کردم و برای صبحانه پایین رفتم .
_صبح بخیر
+صبح بخیر عزیزم بهتری ؟
_ نه امروزم با حالت تهیوع پاشدم .
+صبحونتو خوردی اماده شو بریم دکتر
_باشه
بعد صبحونه
تهیونگ اماده منتظر ات بود . و ات بعد از چند مین اومد .
_ببخشید منتطر موندی بریم .
+مشکلی نیست بریم .
رسیدن در مونگاه
دکتر : باید ازشون یه ازمایش خون بگیریم تا بیماریشون رو تشخیص بدیم .
+باشه
خب دیگه خدتون فکر کنید ازمایش و انارو گرفتن بعد هم این دکتره دکتر قبلیه نیست .
(همون دکتری نیست که گفت ات سرطان داره )
دکتر :خب تبریک می گم خانم شما باردار هستید .
+چییی؟ی.ی.یعنی دارم بابا میشم ؟
_اهم فکر کنم اشتباه شده .
دکتر :نه کاملا درسته تبریک میگم.
تهیونگ دست دکتر رو میگیره و با خودش اون رو میکشه و بیرون از اتاق میبره .
+هعی بببین خانم من سرطان داره نمی تونه اون بچه رو نگه داره .
دکتر :اقا تهیونگ ازمایشات ایشون هیچ اثری از سرطان یا بیماری های دیگه رو نداره . ایشون فقط باردار هستند و بارداری شون هم خطر ناکه
+منظورت از خطر ناک چیه ؟
دکتر : یعنی ایشون کوچک ترین ضرزه ای بیینن می تونه جون بچه رو بگیره و دوران بار داری ایشون هم راه با گیره افسردگی شدید و قهر و اشتی های زیاده ایشون به مهر و محبت زیادی احتیاج دارن .
+باش ممنون
تهیونگ میره پیش ات و خیلی خوشحاله که داره بابا میشه
+خب ات بریم خونه .؟
_ تهیونگ واقعا داریم مامان بابا میشیم ؟
+بله عزیزم . بلههههه داریم مادر پدر میشیم . حالا بریم خونه عشقممم
_چشم
تهیونگ لپ. ات رو بوس می کنه ولی ات جای اون رو پاک می کنه و تهیونگ خیلی ناراحت میشه و خودشو میگیره
میرسن خونه ولی تهیونگ می گه کار داره و به شرکت میره . ات هم می خواد که از دل تهیونگ در بیاره و براش کیک درست میکنه و شاممم
چند ساعت بعد
ات منتظر تهیونگ نسشته و با صدای کلید برمیگرده .و سمت در میره .
_سلام خسته نباشی عزیزم.
+ممنون (سرد)
_شام امادس برو لباسات رو عوض کن و بیا بخوریم .
+باشه (سرد )
تهیونگ بعد از چند مین میاد و باهم غذای می خورن اته هم وسایل سفره رو جمع مس کنه و پیش تهیونگ میره و جلوی تلویزیون وایسیمه .
+ات برو کنار دارم فوتبال میبینم .
_باشه .
ات بقل تهیونگ میشینه و به تهیونگ زل میزنه
+اگه دید زدنات تموم شد برو یه چایی بیار بخوریم
_چشمم ولی من هیچ وقت از دیدن تو سیر نمیشم
تهیونگ تو دلش می خنده و خوشحال میشه
ات چایی به همراه کیک میاره
_بفرمایید
+مناسبتش چیه ؟
_مناسبت نداره دوست داشتم واسه عشقم کیک پزم بخوره خستگیش در بره مشکلی داری اجوشی ؟
+اجوشییییی؟
_اره اجوشییییییی
سه روز بعد
ویو ات
تو این دو روز همش حالت تهوع داشتم امروز با تهیونگ قرار بریم دکتر از خواب بیدار شدم و کارای لازم رو کردم و برای صبحانه پایین رفتم .
_صبح بخیر
+صبح بخیر عزیزم بهتری ؟
_ نه امروزم با حالت تهیوع پاشدم .
+صبحونتو خوردی اماده شو بریم دکتر
_باشه
بعد صبحونه
تهیونگ اماده منتظر ات بود . و ات بعد از چند مین اومد .
_ببخشید منتطر موندی بریم .
+مشکلی نیست بریم .
رسیدن در مونگاه
دکتر : باید ازشون یه ازمایش خون بگیریم تا بیماریشون رو تشخیص بدیم .
+باشه
خب دیگه خدتون فکر کنید ازمایش و انارو گرفتن بعد هم این دکتره دکتر قبلیه نیست .
(همون دکتری نیست که گفت ات سرطان داره )
دکتر :خب تبریک می گم خانم شما باردار هستید .
+چییی؟ی.ی.یعنی دارم بابا میشم ؟
_اهم فکر کنم اشتباه شده .
دکتر :نه کاملا درسته تبریک میگم.
تهیونگ دست دکتر رو میگیره و با خودش اون رو میکشه و بیرون از اتاق میبره .
+هعی بببین خانم من سرطان داره نمی تونه اون بچه رو نگه داره .
دکتر :اقا تهیونگ ازمایشات ایشون هیچ اثری از سرطان یا بیماری های دیگه رو نداره . ایشون فقط باردار هستند و بارداری شون هم خطر ناکه
+منظورت از خطر ناک چیه ؟
دکتر : یعنی ایشون کوچک ترین ضرزه ای بیینن می تونه جون بچه رو بگیره و دوران بار داری ایشون هم راه با گیره افسردگی شدید و قهر و اشتی های زیاده ایشون به مهر و محبت زیادی احتیاج دارن .
+باش ممنون
تهیونگ میره پیش ات و خیلی خوشحاله که داره بابا میشه
+خب ات بریم خونه .؟
_ تهیونگ واقعا داریم مامان بابا میشیم ؟
+بله عزیزم . بلههههه داریم مادر پدر میشیم . حالا بریم خونه عشقممم
_چشم
تهیونگ لپ. ات رو بوس می کنه ولی ات جای اون رو پاک می کنه و تهیونگ خیلی ناراحت میشه و خودشو میگیره
میرسن خونه ولی تهیونگ می گه کار داره و به شرکت میره . ات هم می خواد که از دل تهیونگ در بیاره و براش کیک درست میکنه و شاممم
چند ساعت بعد
ات منتظر تهیونگ نسشته و با صدای کلید برمیگرده .و سمت در میره .
_سلام خسته نباشی عزیزم.
+ممنون (سرد)
_شام امادس برو لباسات رو عوض کن و بیا بخوریم .
+باشه (سرد )
تهیونگ بعد از چند مین میاد و باهم غذای می خورن اته هم وسایل سفره رو جمع مس کنه و پیش تهیونگ میره و جلوی تلویزیون وایسیمه .
+ات برو کنار دارم فوتبال میبینم .
_باشه .
ات بقل تهیونگ میشینه و به تهیونگ زل میزنه
+اگه دید زدنات تموم شد برو یه چایی بیار بخوریم
_چشمم ولی من هیچ وقت از دیدن تو سیر نمیشم
تهیونگ تو دلش می خنده و خوشحال میشه
ات چایی به همراه کیک میاره
_بفرمایید
+مناسبتش چیه ؟
_مناسبت نداره دوست داشتم واسه عشقم کیک پزم بخوره خستگیش در بره مشکلی داری اجوشی ؟
+اجوشییییی؟
_اره اجوشییییییی
۱۰.۴k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.