Daddy part = 5
که یهو بنگ چان اومد
داشتی با کی حرف میزدی بیبی گرل = بنگ چان
با مامانم= ته مو
رفت سمت کمد یه چیزی مثل لباس عروس کوتاه آورد بیرون
اینو بپوش = بنگ چان
چی این که لباس عروسه = ته مو
شاید باشه = بنگ چان
رفتم پوشیدم اونم یه چیزی شبیح کت شلوار پوشیدم رفت تو ماشین نشست بهم گفت لباس پوشیدی بیا تو ماشین منم رفتم تو ماشین نشستم ماشینو روشن کرد حرکت کردیم
نمی گی کجا داریم میریم = ته مو
میفهمی بیبی گرل = بنگ چان
بعد نیم ساعت وارد یه جا شدیم انگار یه باغ تزعین شده بود جای صد نفر بود ولی فقط یه نفر اونجا بود
ماشینو پارک کرد
پیاده شو = بنگ چان
حالا میگی الان کجاییم= ته مو
من آدم روکیم پس کش نمیدم تو حامله ای اون روز تو بیمارستان متوجه شدم بهت نگفتم که نندازی بچه رو و ما بخاطر آینده ش مجبوریم ازدواج کنیم وگرنه آینده ی خوبی نداره = بنگ چان
چی داری میگی تو حتا بهم نگفتی که حاملم من نمی خوام با تو ازدواج کنم = ته مو
بخاطر بچه مجبوری = بنگ چان
رفتیم تو باغ یه مرده برگه گذاشت جلومون باید امضا میکردیم اون سریع امضا کرد ولی من هنگ بودم نمی دونستم دارم چی کار می کنم دستمو فشار داد منم امضا کردم اومد جلو صورتمو گرفتو لبمو میک زد
تبریک میگم خانم بنگ = بنگ چان
چی داری میگی = ته مو
الان میریم خونه لباستو عوض می کنی با لباس عروس نمیشه رفت مهمونی = بنگ چان
خونه هان = ته مو
تو اونو میشناسی= بنگ چان
نه فقط تو کمپانی ما کار میکرد = ته مو
رفتیم خونه لباسامو نو عوض کردیمو رفتیم خونه ی هان درو زدیمو وقتی باز کرد
داشتی با کی حرف میزدی بیبی گرل = بنگ چان
با مامانم= ته مو
رفت سمت کمد یه چیزی مثل لباس عروس کوتاه آورد بیرون
اینو بپوش = بنگ چان
چی این که لباس عروسه = ته مو
شاید باشه = بنگ چان
رفتم پوشیدم اونم یه چیزی شبیح کت شلوار پوشیدم رفت تو ماشین نشست بهم گفت لباس پوشیدی بیا تو ماشین منم رفتم تو ماشین نشستم ماشینو روشن کرد حرکت کردیم
نمی گی کجا داریم میریم = ته مو
میفهمی بیبی گرل = بنگ چان
بعد نیم ساعت وارد یه جا شدیم انگار یه باغ تزعین شده بود جای صد نفر بود ولی فقط یه نفر اونجا بود
ماشینو پارک کرد
پیاده شو = بنگ چان
حالا میگی الان کجاییم= ته مو
من آدم روکیم پس کش نمیدم تو حامله ای اون روز تو بیمارستان متوجه شدم بهت نگفتم که نندازی بچه رو و ما بخاطر آینده ش مجبوریم ازدواج کنیم وگرنه آینده ی خوبی نداره = بنگ چان
چی داری میگی تو حتا بهم نگفتی که حاملم من نمی خوام با تو ازدواج کنم = ته مو
بخاطر بچه مجبوری = بنگ چان
رفتیم تو باغ یه مرده برگه گذاشت جلومون باید امضا میکردیم اون سریع امضا کرد ولی من هنگ بودم نمی دونستم دارم چی کار می کنم دستمو فشار داد منم امضا کردم اومد جلو صورتمو گرفتو لبمو میک زد
تبریک میگم خانم بنگ = بنگ چان
چی داری میگی = ته مو
الان میریم خونه لباستو عوض می کنی با لباس عروس نمیشه رفت مهمونی = بنگ چان
خونه هان = ته مو
تو اونو میشناسی= بنگ چان
نه فقط تو کمپانی ما کار میکرد = ته مو
رفتیم خونه لباسامو نو عوض کردیمو رفتیم خونه ی هان درو زدیمو وقتی باز کرد
۸.۸k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.