پارت ۳
ویو نامی
به ات که نگا کردم انگار که خیلی خسته شد بود خوابش برده بود لباساشو تنش کردمو خوابوندمش رو صندلی جلو و به سمت خونه رفتم.رسیدمو ماشین و پارک کردم و ات و براید استایل بغلش کردمو به سمت اتاق بردم اروم گذاشتمش رو تخت لباساشو در اوردمو بردمش حموم با احتیاط حمومش کردم که یه وقت بیدار نشه خودمم دوش گرفتمو اومدیم بیرون.
گذاشتمش رو تخت یکی از لباسامو از تو کمد برداشتمو بدنشو خشک کردمو براش پوشوندم.خودمم لباسامو پوشیدم و اروم رفتم رو تخت و کشیدم بغلمو خوابیدم...
ویو ات
با نور خورشید از خواب پاشدم
با چیزی که دیدم جیغی کشیدم
=وایییی ات چته سر صب اوفف میخوام بخوابم تو رو خدا تکون نخور
+رییسس دیشب که چیزی نشد مگه نه ها
=اوم اولا من که رییست نیستم
دوما اتفاقا افتاد تازه خیلی هم لذت بردم
+...
=اوییی تو مگه خجالت کشیدنم بلدی
=تو ناراحت شدی که اینکارو کردم
من واقعا دوست دارم
+..خب منم منم تو رو دوس دارم
=واقعااا
+اره
=ایول
خواست بغلم کنه که زنگ خورد
نامی رف در و باز کرد
=مامان
/پسرم نمیزاری بیام تو
=چرا چرا بیا تو
+اوپاا کی اومده
همینطور که حرف میزدم از اخرین پله هم اومدم پایین که دیدم یه خانمی هم پایینه یه خورده خجالت کشیدم چون لباس نامی تنم بود
/پسرم این دختره هرزه کیه هاا این هرزه اینجا چیکار میکنه هااا...
به ات که نگا کردم انگار که خیلی خسته شد بود خوابش برده بود لباساشو تنش کردمو خوابوندمش رو صندلی جلو و به سمت خونه رفتم.رسیدمو ماشین و پارک کردم و ات و براید استایل بغلش کردمو به سمت اتاق بردم اروم گذاشتمش رو تخت لباساشو در اوردمو بردمش حموم با احتیاط حمومش کردم که یه وقت بیدار نشه خودمم دوش گرفتمو اومدیم بیرون.
گذاشتمش رو تخت یکی از لباسامو از تو کمد برداشتمو بدنشو خشک کردمو براش پوشوندم.خودمم لباسامو پوشیدم و اروم رفتم رو تخت و کشیدم بغلمو خوابیدم...
ویو ات
با نور خورشید از خواب پاشدم
با چیزی که دیدم جیغی کشیدم
=وایییی ات چته سر صب اوفف میخوام بخوابم تو رو خدا تکون نخور
+رییسس دیشب که چیزی نشد مگه نه ها
=اوم اولا من که رییست نیستم
دوما اتفاقا افتاد تازه خیلی هم لذت بردم
+...
=اوییی تو مگه خجالت کشیدنم بلدی
=تو ناراحت شدی که اینکارو کردم
من واقعا دوست دارم
+..خب منم منم تو رو دوس دارم
=واقعااا
+اره
=ایول
خواست بغلم کنه که زنگ خورد
نامی رف در و باز کرد
=مامان
/پسرم نمیزاری بیام تو
=چرا چرا بیا تو
+اوپاا کی اومده
همینطور که حرف میزدم از اخرین پله هم اومدم پایین که دیدم یه خانمی هم پایینه یه خورده خجالت کشیدم چون لباس نامی تنم بود
/پسرم این دختره هرزه کیه هاا این هرزه اینجا چیکار میکنه هااا...
۱۱.۷k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.