وانشات توکیو ریونجرز
p3
کارکتر این پارت ::
★ ִֶָ ࣪ هاروچیو سانزو ִֶָ ࣪ ★
꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥
موضوع::
★ ִֶָ ࣪ اگه بهشون بگی حامله ایی ִֶָ ࣪ ★
꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷
ی روز عادی بود.
سانزو چون خیلی کار داشت برای همین صبح زود حدود ۶ صبح رفت دور کار های گنگ بانتن پس برای اینکه صبحونه رو تنها نخوری سنجو رو دعوت کردی تا بیاد و باهم صبحونه بخورید!
ا/ت سریع گوشیشو برداشت ک به سنجو زنگ بزنه!
ا/ت :: اوهایو سنجو میتونی بیای ک باهم صبحونه بخوریم! چون سانزو رفته دنبال کار های گنگ برای همین نمیخوام صبحونه رو تنها بخورم!
سنجو :: باشه الان میام!
ا/ت :: آریگاتو سنجو جانهه
سنجو :: جانهه
و سنجو بعد از ۱۰ دقیقه اومد و با هم صبحونه خوردید اما ا/ت وسطای صبحونه خواست بالا بیاره پس برای همین سریع رفت دستشویی و در رو قفل کرد!
ویو سنجو ::
سنجو :: ا/ت ، ا/تتتتتت حالت خوبه ؟ درو باز کننننن
ا/ت بعد ۵ دقیقه درو باز کرد و به سنجو گفت ::
ا/ت :: وای سنجو این روزا همش بالا میارم! عادتای غذاییم تغیر کرده تازه حس میکنم یکم چاق هم شدمهه
سنجو :: خب؟
ا/ت:: خب ک چی؟
سنجو :: اسکل تو حامله ایییییی !
ا/ت :: چییی؟ امکان نداره!
سنجو رفت و از اتاق سانزو ی بیبی چک آورد بعد یه ا/ت گفت برو سریع کارای بیبی چک رو انجام بده!
ا/ت کاراشو انجام داد و بعد از ۵ دقیقه نتیجه بیبی چن اومد!
بله دو خط که میشه مثبت!
درسته ا/ت حاملس!
ا/ت تا اینو دید از هوش رفت!
سنجو :: واد فاک
(بنده در حال جر خوردنم😅)
بعد وقتی ا/ت به هوش اومد دید روی پاهای سانزوعه
ا/ت :: سانزو من
سانزو :: هیس بیبی سنجو همه چیزو بهم گفت!
بهتره الان استراحت کنیم و دیگه کم تر میرم گنگ تا بتونم بیشتر پیش تو و بچمون باشم!
( و اینگونه سانزو نزاشت ا/ت 9 ماه دست به سیاه و سفید بزنه )
★ ִֶָ ࣪ پایان ִֶָ ࣪ ★
꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦
خوب بوددد؟
نظراتونو توی کامنت بگین!
و بگین پارت بعد کی باشه!
دیگه باییییییی!
کارکتر این پارت ::
★ ִֶָ ࣪ هاروچیو سانزو ִֶָ ࣪ ★
꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥
موضوع::
★ ִֶָ ࣪ اگه بهشون بگی حامله ایی ִֶָ ࣪ ★
꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷ ꒥ ꒦꒷
ی روز عادی بود.
سانزو چون خیلی کار داشت برای همین صبح زود حدود ۶ صبح رفت دور کار های گنگ بانتن پس برای اینکه صبحونه رو تنها نخوری سنجو رو دعوت کردی تا بیاد و باهم صبحونه بخورید!
ا/ت سریع گوشیشو برداشت ک به سنجو زنگ بزنه!
ا/ت :: اوهایو سنجو میتونی بیای ک باهم صبحونه بخوریم! چون سانزو رفته دنبال کار های گنگ برای همین نمیخوام صبحونه رو تنها بخورم!
سنجو :: باشه الان میام!
ا/ت :: آریگاتو سنجو جانهه
سنجو :: جانهه
و سنجو بعد از ۱۰ دقیقه اومد و با هم صبحونه خوردید اما ا/ت وسطای صبحونه خواست بالا بیاره پس برای همین سریع رفت دستشویی و در رو قفل کرد!
ویو سنجو ::
سنجو :: ا/ت ، ا/تتتتتت حالت خوبه ؟ درو باز کننننن
ا/ت بعد ۵ دقیقه درو باز کرد و به سنجو گفت ::
ا/ت :: وای سنجو این روزا همش بالا میارم! عادتای غذاییم تغیر کرده تازه حس میکنم یکم چاق هم شدمهه
سنجو :: خب؟
ا/ت:: خب ک چی؟
سنجو :: اسکل تو حامله ایییییی !
ا/ت :: چییی؟ امکان نداره!
سنجو رفت و از اتاق سانزو ی بیبی چک آورد بعد یه ا/ت گفت برو سریع کارای بیبی چک رو انجام بده!
ا/ت کاراشو انجام داد و بعد از ۵ دقیقه نتیجه بیبی چن اومد!
بله دو خط که میشه مثبت!
درسته ا/ت حاملس!
ا/ت تا اینو دید از هوش رفت!
سنجو :: واد فاک
(بنده در حال جر خوردنم😅)
بعد وقتی ا/ت به هوش اومد دید روی پاهای سانزوعه
ا/ت :: سانزو من
سانزو :: هیس بیبی سنجو همه چیزو بهم گفت!
بهتره الان استراحت کنیم و دیگه کم تر میرم گنگ تا بتونم بیشتر پیش تو و بچمون باشم!
( و اینگونه سانزو نزاشت ا/ت 9 ماه دست به سیاه و سفید بزنه )
★ ִֶָ ࣪ پایان ִֶָ ࣪ ★
꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦
خوب بوددد؟
نظراتونو توی کامنت بگین!
و بگین پارت بعد کی باشه!
دیگه باییییییی!
۱۱.۶k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.