دلم برای کودکانه ای هایم تنگ شده است ...
دلم برای کودکانه ای هایم تنگ شده است ...
هنگامی که گریه ام دل سنگ را اب میکرد و اغوش پدربزرگم پاتوق همیشگی من بعد از گریه بود هنگامی که بوسه های پیاپی شیرینش بر گونه هایم جاری بود دست های خط افتاده اش اشکهایی که بر صورتم نقش بسته بودند را بر می داشت . اما روزی رفت و زخمی بر دلم گذاشت که با هر امدن پنج شنبه و هر اغاز سال نو می شود رفت و از کودکی برایم خاطره ای تلخ برجای گذاشت
تو را دیر فهمیدم وقتی که دیگر نبودی هه
اقا بزرگ ..........روحت شاد
هنگامی که گریه ام دل سنگ را اب میکرد و اغوش پدربزرگم پاتوق همیشگی من بعد از گریه بود هنگامی که بوسه های پیاپی شیرینش بر گونه هایم جاری بود دست های خط افتاده اش اشکهایی که بر صورتم نقش بسته بودند را بر می داشت . اما روزی رفت و زخمی بر دلم گذاشت که با هر امدن پنج شنبه و هر اغاز سال نو می شود رفت و از کودکی برایم خاطره ای تلخ برجای گذاشت
تو را دیر فهمیدم وقتی که دیگر نبودی هه
اقا بزرگ ..........روحت شاد
۱.۳k
۱۶ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.