دو پارتی از نامجون¹
مثل هرشب نشسته بود روی تخت و به روزایی که پیشش بود فکر میکرد خیلی وقت بود که مرخصی نگرفته اما الان حتی بهش زنگم نمیزد ازش دلخور بود یا نبود؟صدرصد بودچون این سربازی کوفتی بینشون خیلی فاصله انداخته بود تازه چند وقت پیشم بهش زنگ زده بود اما بهش گفته بودن که اینجا نیست و به مرز رفته و هیچ دسرسی بهش ندارن دیگه کم کم داشت نگرانش میشد سرشو به دو طرف تکون داد و از شر افکار مزخرفش خلاص شد برای اینکه دیگه بهش فکر نکنه کشوی پاتختی رو باز کرد و سوهان ناخنشو از داخلش در اورد و درشو بست مشغول سوهان کشیدن ناخن بود که طولی نکشید صدای بسته شدن در اومد سرشو مثل برق گرفته ها بالا اورد و به در خیره شد با فکر اینکه دزد به خونش حمله کرده سریع دنبال گوشیش گشت اما با فکر اینکه گوشیشو تو حال جا گذاشته تا دیگه به عکسای خودشو نامجون نگاهی نکنه لعنتی به خودش فرستاد و سوهانو توی دستش سفت تر کرد میخواست بره پشت در قایم شه و از پشت با سوهان از خودش دفاع کنه از روی تخت بلند شد میخواست پشت در قایم بشه که در باز شد و قامت بلندی توی چهار چوب ظاهر شد تا اونو دید با سوهان به سمتش حمله کرد اما اون شخص سریع با دستش مچ دستشو اسر کرد و با فشاری که به دستش وارد کرد سوهان از دستش افتاد زمین بیخال دفاع کردن از خودش شد میخواست فرار کنه که از پشت دستای اون شخص ناشناس دور کمرش حلقه شد و گرفتش شروع کرد به جیغ جیغ کردن و صدای قه قه اون فرد که کنار گوشش میخندید بیشتر شد بیشتر ترسید و صدای جیغش رو بیشتر کرد که اون فرد کنار گوشش یه چیزی گفت اما اون توی اون لحظه هیچی نمیفهمید و فقط به فکر فرار کردن بود تا اینکه صداش براش اشنا شد
نامجون: دیوونه منم جیغ نزن(با خنده)
با صداش بی حرکت موند باورش نمیشد که بعد این همه مدت برگشته باشه پاهاش یخ کرده بود حتی قدرت چرخیدن نداشت نامجون جلوش قرار گرفت و پریز برقی که کنارش بود رو زد و درحالی که داشت با دستش اشکای دوست دختر دیوونشو پاک میکرد خندید و گفت
نامجون:اگه کسی وارد خونت بشه با این از خودت دفاع میکنی
مین هی که تا اون لحظه تو شک فرو رفته بود سریع با مشتای کوچیکش به سینه نامجون ضربه میزنه و نامجونم با هر مشتش به عقب میره
مین هی:کجا بودی ها؟ اصلا میدونی بی خبری چقدر سخته؟حتی یه زنگم به من نزدی بگی مردست یا زنده؟هیچ میدونی اخرین مرخصیت کی بود؟
با اخرین حرفش نامجونو هول میده که نامجون مچ دستشو میگیره و باهم میوفتن روی پارکت های زمین نامجون دستاشو سر میده روی کمر مین هی و میگه
نامجون:دوست داشتم بهتر ازم استقبال بکنی نه با سوهان بهم حمله بکنی و با مشت بزنیم
مین هی میخواد پاشه که نامجون توی یه حرکت جاشو باهاش عوض میکنه ...
ادامه دارد
شرط:
۳۰ لایک
۴۰ کامنت
۵ فالور
نامجون: دیوونه منم جیغ نزن(با خنده)
با صداش بی حرکت موند باورش نمیشد که بعد این همه مدت برگشته باشه پاهاش یخ کرده بود حتی قدرت چرخیدن نداشت نامجون جلوش قرار گرفت و پریز برقی که کنارش بود رو زد و درحالی که داشت با دستش اشکای دوست دختر دیوونشو پاک میکرد خندید و گفت
نامجون:اگه کسی وارد خونت بشه با این از خودت دفاع میکنی
مین هی که تا اون لحظه تو شک فرو رفته بود سریع با مشتای کوچیکش به سینه نامجون ضربه میزنه و نامجونم با هر مشتش به عقب میره
مین هی:کجا بودی ها؟ اصلا میدونی بی خبری چقدر سخته؟حتی یه زنگم به من نزدی بگی مردست یا زنده؟هیچ میدونی اخرین مرخصیت کی بود؟
با اخرین حرفش نامجونو هول میده که نامجون مچ دستشو میگیره و باهم میوفتن روی پارکت های زمین نامجون دستاشو سر میده روی کمر مین هی و میگه
نامجون:دوست داشتم بهتر ازم استقبال بکنی نه با سوهان بهم حمله بکنی و با مشت بزنیم
مین هی میخواد پاشه که نامجون توی یه حرکت جاشو باهاش عوض میکنه ...
ادامه دارد
شرط:
۳۰ لایک
۴۰ کامنت
۵ فالور
۴۲.۶k
۲۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.