پارت162
#پارت162
شیطونکِ بابا🥺💜
+ اگه حالت خوب نیست بریم خونه عزیزم...
یه دفعه ای حالت تهوع بهم دست داد و اوقی زدم که افراز نگران دستشو گذاشت روی شونه ام و گفت:
+ چیشده غنچه؟ نکنه.....
وای نکنه حامله ای ؟!
چشمام از حرفش درشت شد و تپش قلب گرفتم!!! نه امکان نداشت!! یعنی ممکن بود؟!
با تته پته گفتم:
_ منو....منو....ببر....دکتر....
شیطون لبخندی زد و گفت:
+ میبرم اما شرط داره....
دوستان اینو گذاشته زده ادامه در کانال زیر ولی هنوز توی اون یکی کانال نذاشته🥀💔
شیطونکِ بابا🥺💜
+ اگه حالت خوب نیست بریم خونه عزیزم...
یه دفعه ای حالت تهوع بهم دست داد و اوقی زدم که افراز نگران دستشو گذاشت روی شونه ام و گفت:
+ چیشده غنچه؟ نکنه.....
وای نکنه حامله ای ؟!
چشمام از حرفش درشت شد و تپش قلب گرفتم!!! نه امکان نداشت!! یعنی ممکن بود؟!
با تته پته گفتم:
_ منو....منو....ببر....دکتر....
شیطون لبخندی زد و گفت:
+ میبرم اما شرط داره....
دوستان اینو گذاشته زده ادامه در کانال زیر ولی هنوز توی اون یکی کانال نذاشته🥀💔
۹.۲k
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.