قمار عشق(۵)

و با کوکی که کنار دیوار تو خودش جمع شده و از ترس می لرزه و مردی که کنار دیوار با سر خونی افتاده، ته بدون لحظه‌ ای فکر و درنگ با نگرانی رفت سمت کوک و اون رو به بغلش کشید و کوک تو بغلش با صدای نسبتا بلندی گریه می کرد
ته.خوبی؟چیزی شده ؟کاریت کردن؟(نگران و همونطور که کوک سرش رو قفسه ی سینشه و محکم بغلش کرده)
کوک. م من من اون رو کشتم هق هق من هق قاتلم(گریه و بلوز ته رو چنگ زده)
ته.هی هی تو فقط از خودت دفاع کردی باشه (بعد حرفش سر کوک رو بالا می یاره و با دستاش صورتش رو قاب می کنه و اشکاش رو پاک می کنه) الانم چیزی نیست من از تو مراقبت می کنم و کسی قرار نیست از این ماجرا بویی ببره(برای اولین بار لحن مهربون و ملایم)
کوک کمی آروم تر می شه ولی هنوزم آروم اشک می ریزه و بعدم دوباره خودش رو بغل ته می ندازه
کوک. لطفا هق هق بیا از اینجا هق بریم
ته. باشه بانی کوچولو و کوک رو برآید بغل می کنه و جلوی چشماش رو می گیره تا صحنه ی خشن رو نبینه و بعدم می رسن به ون ته می ره می شینه و کوک کوچولوش رو می زاره رو پاش و کوکم خیلی آروم و بدون حرفی تو بغلش می خوابه
(راوی. چرا انقدر کویوتن؟(ذوق))
فلش بک به وقتی رسیدن
ته با ملایمت کوک رو می بره اتاق خودش و می زارتش رو تخت و بعدم خودش کنارش دراز می کشه و موهای مزاحمی که باعث می شد ته صورت کوک رو نبینه و کنار زد و شروع کرد به تک به تک تحلیل کردن صورت بانی کوچولوش و گونش رو نوازش کرد که بعد چند دقیقه ته هم کنارش خوابش برد ولی در حالتی که با یه دستش از کمر کوک بغلش کرده
فلش بک به ۱ ساعت بعد ویو کوک......
(شرایط.۷ لایک و ۷ کامنت کامنتا تکراری نباشه ها کلکا😂)
☆پارت بعد پارت آخر باشه؟☆