رمان تقلب..:)
پارت ۷🎭
استاد شوکه شد و با اخم گفت:کجا قایمش کردی؟خودم دبدمش
ارسلان با لبخند گفت:شاید اشتباه کردید..پیش میاد
استاد که انگار نمیخواست بیخیال شه گفت:جیبات رو خالی کن استیناتم بده بالا
کلافه شدم..حالا چه اصراریه داداش ول کننن مگه امتحان ترمه؟
استاد به یکی از خرخونای کلاس گفت:اسدی...پاشو مراقب بچها باش
پسره بلند شد و تو کلاس دور میزد همه مشغول امتحان شدن
ولی منکه میخواستم صفر بگیرم پس به ارسلان زل زدم ببینم ادامه ماجرا چی میشه..
استاد از بالای استینش کاغد رو دید و خواست برش داره و گفت:پیداش کردم
ارسلان کاغدو برداشت و دستشو مشت کرد و وقتی باز کرد هیچی نبود و گفت:کدوم کاغذ؟
اه توف تو روت..چطوری اینکارو میکنه
استاده رسما از عصبانیت قرمز شده بود.
و هرکاریم کرد دیگه برگه رو پیدا نکرد.
استاد با عصبانیت گفت:بشین.
ارسلان ریلکس نشست و شروع به نوشتن کرد
بعد از چند دقیقه استاد برگه هارو جمع کرد و گفت:خب جلسه پیش گفته بودم که ازتون میخوام گه ناگهانی و به صورت انلاین بازیگر باشید
بچها همه شروع به اعتراض کردن که استاد زد رو میز و گفت:حرف نباشه
استاد شوکه شد و با اخم گفت:کجا قایمش کردی؟خودم دبدمش
ارسلان با لبخند گفت:شاید اشتباه کردید..پیش میاد
استاد که انگار نمیخواست بیخیال شه گفت:جیبات رو خالی کن استیناتم بده بالا
کلافه شدم..حالا چه اصراریه داداش ول کننن مگه امتحان ترمه؟
استاد به یکی از خرخونای کلاس گفت:اسدی...پاشو مراقب بچها باش
پسره بلند شد و تو کلاس دور میزد همه مشغول امتحان شدن
ولی منکه میخواستم صفر بگیرم پس به ارسلان زل زدم ببینم ادامه ماجرا چی میشه..
استاد از بالای استینش کاغد رو دید و خواست برش داره و گفت:پیداش کردم
ارسلان کاغدو برداشت و دستشو مشت کرد و وقتی باز کرد هیچی نبود و گفت:کدوم کاغذ؟
اه توف تو روت..چطوری اینکارو میکنه
استاده رسما از عصبانیت قرمز شده بود.
و هرکاریم کرد دیگه برگه رو پیدا نکرد.
استاد با عصبانیت گفت:بشین.
ارسلان ریلکس نشست و شروع به نوشتن کرد
بعد از چند دقیقه استاد برگه هارو جمع کرد و گفت:خب جلسه پیش گفته بودم که ازتون میخوام گه ناگهانی و به صورت انلاین بازیگر باشید
بچها همه شروع به اعتراض کردن که استاد زد رو میز و گفت:حرف نباشه
۵.۰k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.