عشق من
عشق من
پارت ۱
[ویو ات]
داشتم تو پارک قدم میزدم و به سمت خونه میرفتم که یکی جلوم سبز شد و من ترسیدم ولی چیزی نگفتم
"چند دقیقه بعد"
هنوز این بنده خدا داشت زر میزد چیز یعنی حرف میزد من واقعااااا خسته شده بودم و مغزم داشت سوت میکشید هی سوالای بی خود میپرسی و شعر میگفت بی توجه بهش از کنارش رد شدم ولی ولکنم نبود ک نبود همینجا بود ک فرشته ی نجاتم ظاهر شد خودش بود رفیقم [پسره:/] رفتم بغلش کردم و این حرفا بعد با اون تا خونه رفتم قبلاخره ولم کرد...
شرایط
لایک ۵
کامنت ۵
پارت ۱
[ویو ات]
داشتم تو پارک قدم میزدم و به سمت خونه میرفتم که یکی جلوم سبز شد و من ترسیدم ولی چیزی نگفتم
"چند دقیقه بعد"
هنوز این بنده خدا داشت زر میزد چیز یعنی حرف میزد من واقعااااا خسته شده بودم و مغزم داشت سوت میکشید هی سوالای بی خود میپرسی و شعر میگفت بی توجه بهش از کنارش رد شدم ولی ولکنم نبود ک نبود همینجا بود ک فرشته ی نجاتم ظاهر شد خودش بود رفیقم [پسره:/] رفتم بغلش کردم و این حرفا بعد با اون تا خونه رفتم قبلاخره ولم کرد...
شرایط
لایک ۵
کامنت ۵
۸۶۰
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.