پارت 2گربه ی سیاه
پارت 2گربه ی سیاه
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••/••••••••••••••••••
از زبون باجی:
که یهو یه دختر تو چند ثانیه همه رو زد داد منو چیفویو مات و مبهوت داشتیم نگا می کردیم که سریع
رفت و هرکی راه خودشو رفت.
از زبون نویسنده.:
وقتی چیفویو رسید خونه دید خواهر کوچیکترش داره غذا درست میکنه
یوکی: نی چان زود دستاد رو بشور بیا غذا
چیفویو: باشه راستی می خوای جایی بری؟
یوکی: اره دارم میرم پیش دوستام
چیفویو: دخترن یا پسر؟ چند سالشونه؟
یوکی:&توی ذهنش&(اگه بگم پسرن و از من بزرگترن پارم اها! فهمیدم چی بگم)
یوکی: مگه تو میگی کجا میری؟ وای دیرم شد بای بای
چیفویو: ولی فکر نکن ولت کردما(نیشخند)
از زبون یوکی:
تو راه خونه ی اون سینگل به گور بودم که...........
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
میدونم کم شد و اسلاید دو و سه لباس و کیف مدرسه ی یوکیه تا نگین چیشد پارت نمیدم جانه👋🏻
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••/••••••••••••••••••
از زبون باجی:
که یهو یه دختر تو چند ثانیه همه رو زد داد منو چیفویو مات و مبهوت داشتیم نگا می کردیم که سریع
رفت و هرکی راه خودشو رفت.
از زبون نویسنده.:
وقتی چیفویو رسید خونه دید خواهر کوچیکترش داره غذا درست میکنه
یوکی: نی چان زود دستاد رو بشور بیا غذا
چیفویو: باشه راستی می خوای جایی بری؟
یوکی: اره دارم میرم پیش دوستام
چیفویو: دخترن یا پسر؟ چند سالشونه؟
یوکی:&توی ذهنش&(اگه بگم پسرن و از من بزرگترن پارم اها! فهمیدم چی بگم)
یوکی: مگه تو میگی کجا میری؟ وای دیرم شد بای بای
چیفویو: ولی فکر نکن ولت کردما(نیشخند)
از زبون یوکی:
تو راه خونه ی اون سینگل به گور بودم که...........
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
میدونم کم شد و اسلاید دو و سه لباس و کیف مدرسه ی یوکیه تا نگین چیشد پارت نمیدم جانه👋🏻
۳.۹k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.