پارت 17

ویو کوک

تا رسیدیم خونه رفتم آجوما رو بغل کرد و سلام کرد و رفتم توی اتاقم و لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین میش ته و روی مبل لم دادم.
ته: کوچولو میخواستم بهت یه جیزی بگم.
کوک: بگو، راحت باش.
ته: امم چجوری بگم؟
کوک: هر جوری که راحتی بگو.
ته: خوب پس بیا بریم توی اتاقم.
کوک: باشه!«تعجب»
«ادمین: حاضر اعتراف ته به کوک باشید یا توی این پارت یا پارت بعد.»

ویو ته

دیگه خسته شوده بودم انقدر احساستم رو توی خودم ریختم و میخوام امشب بهش اعتراف کنم.
ته: خوب بیا بشین رو تختم.
کوک: اوکی.
ته: خوب بزار روک بگم.
کوک: بگو دیگه جون به لبم کردی.
ته: خوب......من........تو رو دوست دارم.«با خجالت»
کوک: هان؟
ته: گفتم که من تو رو دوست دارم.
کوک: خوب منم................................................ دوست دارم.«کیوت»
«ادمین: خوب خوب توی دل ادمین جشن.»
کوک: ولی.........
هنوز حرف کوک تموم نشده بود که ته لبش رو گذاشت رو لب کوک و شروع به مک زدن کرد و بعد 3مین از هم جدا شدن.
ته: اما اگر ولی نداریم خودت قبدل کردی.
کوک: باشه قبوله.

ادامه دارد............
بچه ها پارت 20 و 21 اسمات از الان بگم بهتون.