زنبور دار .....پارت اخر
Part 17
بعد برگشت و به موکلی و ساموئل نگاه کرد که
موکلی :اگر بیای نزدیک مغز شو میترکونم
جیمین :خفه شو آقای خفه شو .!
بعد ایمی و افسران دیگه همه شون ریختن توی اتاق و جیمین نگاهش افتاد به پنجره اون نزدیک و
نگاهی به ایمی کردو گفت ؟
جیمین ؛ایمی ، جواب یه سوال مو صادقانه بده .
ایمی :چی ؟ب بگو .!
جیمی :توی این دنیا برات قانون مهمه یا برابری ؟
ایمی :چ چی ، نه نکن جیمین نههههه
جیمین یه گلوله توی سر موکلی پیاده کردو از پنجره ویلا خودش و پرت کرد توی دریا
همه فکر کردن اون مرد ولی جنازه اش پیدا نشد فقط ۵ نفر میدونستن اون کجاست و حالا کی همراهشه
جیمین و کوک زنده بودن و منتظر روز موعود بودن .
خب حالا فردا واسه من فاز گنگ نگیرید حال ندارم 😒
بعد برگشت و به موکلی و ساموئل نگاه کرد که
موکلی :اگر بیای نزدیک مغز شو میترکونم
جیمین :خفه شو آقای خفه شو .!
بعد ایمی و افسران دیگه همه شون ریختن توی اتاق و جیمین نگاهش افتاد به پنجره اون نزدیک و
نگاهی به ایمی کردو گفت ؟
جیمین ؛ایمی ، جواب یه سوال مو صادقانه بده .
ایمی :چی ؟ب بگو .!
جیمی :توی این دنیا برات قانون مهمه یا برابری ؟
ایمی :چ چی ، نه نکن جیمین نههههه
جیمین یه گلوله توی سر موکلی پیاده کردو از پنجره ویلا خودش و پرت کرد توی دریا
همه فکر کردن اون مرد ولی جنازه اش پیدا نشد فقط ۵ نفر میدونستن اون کجاست و حالا کی همراهشه
جیمین و کوک زنده بودن و منتظر روز موعود بودن .
خب حالا فردا واسه من فاز گنگ نگیرید حال ندارم 😒
۳.۶k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.