"دختر گرگی" پات ۱۸
که دیدم کناره دیوار نشسته رفتم دست کردم تو موهاش
+ آهای پسر پاشو اینجا نشین
_خانم لطفا صبر کنید همسرم بیاد میرم
+همسرت؟ تو کی من رو گرفتی بلا
تهیونگ بلند شد دستش رو گذاشت رو شونه هام
_حالت خوبه
+جواب سوالم رو ندادی کی با من ازدواج کردی که شدم همسرت؟
_تو بدت میاد بهت بگم همسر؟
+من که از خدامه ولی مشکوک میزنی وی خان
+مشکوک تویی که منو میفرستید بیرون میشینی با دکتر غیبت من
+غیبت؟!!!(با خنده😂)
_ هر هر خنده داره؟
+با دکتر آشنا در اومدیم مشکلیه با فامیلام خصوصی حرف بزنم؟
_ فامیل؟!!!!¡¡¡¡یعنی گرگ بود(با تعجب بسیار)
+آره خوب مگه چیه؟
_ وای یه دکتر گرگ😳
+تهیونگ مرسی آوردیم دکتر
_ خواهش عشقم
+(ا/ت خجالت کشید)
رفتیم سوار ماشین وی شدیم که وی گفت میخوای باهم برای ناهار بریم یه رستوران
من تعجب کردم
+یعنی قرار بزاریم
_ آره ، خوب بریم؟
+بریم
چون ساعت ۱۱ بود خواستی یه دوری تو خیابونا بزنیم تا ساعت ۱۲ بشه بعد من روی پای تهیونگ خوابم برد
بعد یهو تو خواب بودم که متوجه شدم تهیونگ دست کرده تو مو هام و داره یه قسمتی ازشون رو میبافه
منم که حسابی احساساتی شده بودم ناخونامو بلند کردم
و وی فهمید بیدارم سریع سرش رو آورد سمت صورتم و گونم رو بوسید منم که کلی ذوق کرده بودم منم لپش رو بوسیدم و بعد خیلی آروم موهام رو کنار زد و پرسید دوست داری موهاتو ببافم ؟
منم گفتم آره خواستم سرم رو بلند کنم که دماغم خورد تو چونه تهیونگ و کمی خون اومد تهیونگ...
بابت غلط املایی معذرت😍
+ آهای پسر پاشو اینجا نشین
_خانم لطفا صبر کنید همسرم بیاد میرم
+همسرت؟ تو کی من رو گرفتی بلا
تهیونگ بلند شد دستش رو گذاشت رو شونه هام
_حالت خوبه
+جواب سوالم رو ندادی کی با من ازدواج کردی که شدم همسرت؟
_تو بدت میاد بهت بگم همسر؟
+من که از خدامه ولی مشکوک میزنی وی خان
+مشکوک تویی که منو میفرستید بیرون میشینی با دکتر غیبت من
+غیبت؟!!!(با خنده😂)
_ هر هر خنده داره؟
+با دکتر آشنا در اومدیم مشکلیه با فامیلام خصوصی حرف بزنم؟
_ فامیل؟!!!!¡¡¡¡یعنی گرگ بود(با تعجب بسیار)
+آره خوب مگه چیه؟
_ وای یه دکتر گرگ😳
+تهیونگ مرسی آوردیم دکتر
_ خواهش عشقم
+(ا/ت خجالت کشید)
رفتیم سوار ماشین وی شدیم که وی گفت میخوای باهم برای ناهار بریم یه رستوران
من تعجب کردم
+یعنی قرار بزاریم
_ آره ، خوب بریم؟
+بریم
چون ساعت ۱۱ بود خواستی یه دوری تو خیابونا بزنیم تا ساعت ۱۲ بشه بعد من روی پای تهیونگ خوابم برد
بعد یهو تو خواب بودم که متوجه شدم تهیونگ دست کرده تو مو هام و داره یه قسمتی ازشون رو میبافه
منم که حسابی احساساتی شده بودم ناخونامو بلند کردم
و وی فهمید بیدارم سریع سرش رو آورد سمت صورتم و گونم رو بوسید منم که کلی ذوق کرده بودم منم لپش رو بوسیدم و بعد خیلی آروم موهام رو کنار زد و پرسید دوست داری موهاتو ببافم ؟
منم گفتم آره خواستم سرم رو بلند کنم که دماغم خورد تو چونه تهیونگ و کمی خون اومد تهیونگ...
بابت غلط املایی معذرت😍
۴.۶k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲